- زجج (زُ جُ)
خران رام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خران رام شده را گویند و ظاهراً مفرد آن ازج باشد. (از محیط المحیط). خران آزموده. (از متن اللغه) ، چوب دستیهای سنان دراز یا آلات جنگ یا پیکان. (منتهی الارب) (آنندراج). حرابهای پیکان کرده شده. (ترجمه قاموس) (از لسان العرب) (از متن اللغه) (از قطر المحیط). بمعنی حراب متصله آمده و ظاهر عبارت قاموس آن است که این کلمه جمع است اما برای آن مفردی یاد نشده. (از تاج العروس). نیزه های پیکان دار را گویند و ظاهراً مفرد آن ازج است. (ازمحیط المحیط). حربه های پیکان کرده شده. (شرح قاموس)
