حجج حجج جمع حجه، گواه ها جمع حجت. یا حجج اسلام، جمع حجت اسلام (حجه الاسلام) حجه الاسلامان فرهنگ لغت هوشیار
لفج لفج لب ستبر مانند لب شتر، برای مِثال خروشان ز کابل همی رفت زال / فروهشته لفج و برآورده یال (فردوسی - ۱/۲۲۷) فرهنگ فارسی عمید
لنج لنج لب، لپ، دو طرف دهان از بیرون، برای مِثال نه همه کار تو دانی نه همه زور تو ر ا ست / لنج پرباد مکن بیش و کتف برمفراز (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۵) فرهنگ فارسی عمید