جدول جو
جدول جو

معنی زبهر - جستجوی لغت در جدول جو

زبهر
بیزاری پدر و مادر از فرزند
زبهر کردن: عاق کردن فرزند
تصویری از زبهر
تصویر زبهر
فرهنگ فارسی عمید
زبهر
(زِ هََ)
عاق و بیزاری پدر و مادر از فرزند. (ناظم الاطباء). عاق باشد. (جهانگیری). بیزار شدن پدر و مادر باشد از فرزند، و آنرا بعربی عاق گویند. (آنندراج) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
زبهر
(زِ بَ رِ)
برای. بجهت. ازبرای. ازبهر. متعلق به:
خود ملک و شهی، خاصه زبهر تو نهادند
زین دست بدان دست به میراث تو دادند.
منوچهری.
هرگز منی نکرد و رعونت زبهر آنک
رسوا کند رعونت و رسوا کند منی.
منوچهری.
چنانکه هستی هرگز تو را نیابد وهم
زبهر آنت نیابد، کز او لطیف تری.
عنصری.
هر کسی عنبر همی جوید زبهر بوی خوش
تو ز بوی خوی خویش اندر میان عنبری.
عنصری.
زبهر تیرگی شب مرا رفیق، چراغ
زبهر روشنی دل مرا ندیم، کتاب.
مسعودسعد.
به گاه رفتنم از در درآمد آن دلبر
زبهر جنگ میان بسته و گشاده نقاب.
مسعودسعد.
دیگران در ناز خفته او زبهر دین حق
از نمد زین و ز زین بالین و بستر یافته.
محمد نسوی (از سبک شناسی ج 3 ص 10)
لغت نامه دهخدا
زبهر
برای، بجهت، از برای، از بهر، متعلق
تصویری از زبهر
تصویر زبهر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاهر
تصویر زاهر
(پسرانه)
عربی درخشان، تابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبهر
تصویر عبهر
نرگس، کنایه از چشم زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبره
تصویر زبره
هر چیز زبر و درشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبور
تصویر زبور
کتاب آسمانی داوود (از انبیا و پادشاهان بنی اسرائیل)، مزامیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبغر
تصویر زبغر
زابگر، ضربه به دهان پر از باد برای خارج شدن هوا از آن با صدا، آپوخ، زابغر، زنبغل، زنبلغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاهر
تصویر زاهر
تابان، درخشان، کنایه از دارای امتیاز و تشخیص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبهر
تصویر عبهر
پرگوشت و بزرگ از مردم، نرگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبیر
تصویر زبیر
پتیاره (بلا)، نام کوهی است اشویی، گل سیاه گل بد بو از بر از حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبهر
تصویر تبهر
پرگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبره
تصویر زبره
دبیره (خط کتابت) دوش، پاره آهن، سندان، پتک
فرهنگ لغت هوشیار
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبور
تصویر زبور
نوشته، کتاب، کتاب داوود پیغمبر
فرهنگ لغت هوشیار
روشن صاف درخشان نورانی منور. یا احمر زاهر سرخ پر رنگ، گیاهی که زیبایی درخشان دارد، گیاه خرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابهر
تصویر ابهر
روشنتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهر
تصویر زاهر
((هِ))
روشن و صاف، درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبهر
تصویر عبهر
((عَ هَ))
نرگس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابهر
تصویر ابهر
((اَ هَ))
رگی است در پشت، رگ پشت که به دل پیوسته است، رگ جان، آورتی، ام الشرایین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبغر
تصویر زبغر
آن باشد که کسی دهان خود پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد، زابگیر، زبگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبگر
تصویر زبگر
آن باشد که کسی دهان خود پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد، زابگیر، زبغر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبور
تصویر زبور
((زَ))
نوشته، کتاب، نام کتاب حضرت داوود از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبره
تصویر زبره
Huskiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زبره
تصویر زبره
rugosité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زبره
تصویر زبره
шероховатость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زبره
تصویر زبره
Rauheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زبره
تصویر زبره
шорсткість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زبره
تصویر زبره
szorstkość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زبره
تصویر زبره
粗糙
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زبره
تصویر زبره
aspereza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زبره
تصویر زبره
ruvidezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زبره
تصویر زبره
aspereza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زبره
تصویر زبره
ruwheid
دیکشنری فارسی به هلندی