- زبر
- آتیک
معنی زبر - جستجوی لغت در جدول جو
- زبر
- بالا باشد که بعربی فوق گویند درشت، ناهموار، خشن
- زبر ((زُ بُ))
- جمع زبور
- زبر ((زِ))
- خشن، درشت
- زبر
- بالا، فوق، حرکت فتحه (-)
- زبر
- فتحه، حرکت فتحه، علامتی به این شکل«ی» که بالای حروف می گذارند، بالا، فوق،
برای مثال زبرین چرخ فلک زیر کمین همت توست / نه عجب گر تو به قدر از همه عالم زبری (فرخی - ۳۹۹)
- زبر
- درشت، خشن، ناهموار
- زبر
- Coarse, Crustily
- زبر
- грубый , шероховато
- زبر
- grob, rau
- زبر
- грубий , грубо
- زبر
- szorstki, szorstko
- زبر
- 粗糙的 , 粗糙地
- زبر
- áspero, asperamente
- زبر
- ruvido, ruvidamente
- زبر
- áspero, ásperamente
- زبر
- rugueux, de manière rugueuse
- زبر
- खुरदुरा , खुरदुरे तरीके से
- زبر
- kasar, secara kasar
- زبر
- خشنٌ
- زبر
- גס , גס
- زبر
- 粗い , 粗く
- زبر
- 거친 , 거칠게
- زبر
- kaba, pütürlü bir şekilde
- زبر
- rough, kwa ukali
- زبر
- หยาบ , อย่างหยาบ
- زبر
- খসখসে , খসখসে
- زبر
- کھردرا , کھردے طریقے سے
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به زبر. بالایی علوی زبرین مقابل فرودی فروردین زیرین، محیط فلک سطح محدب فلک (التفهیم مقدمه قس)، خشونت ناهمواری مقابل نرمی
دبیره (خط کتابت) دوش، پاره آهن، سندان، پتک
زرینه، زیور آرایه، ابر اندک سرخ
هر چیز زبر و درشت
Huskiness
шероховатость