- زبانگیری
- جاسوسی، تحقیق از افراد لشکر دشمن درباره تعداد سپاهیان و ساز و برگ و تجهیزات و غیره
معنی زبانگیری - جستجوی لغت در جدول جو
- زبانگیری
- جاسوسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تحقیق و بازپرسی از افراد دستگیر شده دربارۀ تعداد و ساز و برگ و نقشه های جنگی دشمن
جاسوس منهی
جاسوس، سخن چین
ارفاق
عاجز کشی، عاجز شمردن کسی را
سخنگوی فصیح و بلیغ، آنکه بجز زبان مادری خود یک یا چند زبان دیگر بداند، شاگرد معلم
کسی که اطلاعاتی را به دست آورده و خبر می دهد، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، منهی، آیشنه، رافع، ایشه، خبرکش، متجسّس، راید
ضعیف کشی، ضعیف شمردن، خوار دانستن
مصادره
گرفتن چیزی از مال کسی، ضبط کردن مال کسی، مصادره
گرفتن بار برای حمل و نقل، عمل بار بستن و بار گرفتن