جدول جو
جدول جو

معنی زبالی - جستجوی لغت در جدول جو

زبالی
(زُ)
نسبت است به یکی از منازل بادیه که زباله اش نامند. (انساب سمعانی). و گاه نیز نسبت است به زباله بن تمیم برادر عمر بن تمیم. ابن اعرابی گوید: منسوبین به زباله فراوان نیستند و ابوذویب در بارۀ زبالیان گوید:
لا تأمننن زبالیا بذمته
اذا تقنع ثوب الغدر وائتزرا.
(تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
زبالی
(زَ)
نسبت است به مردی موسوم به زباله و یا موضعی بدین نام. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
زبالی
(زَ)
محمد بن حسن بن عیاش و منسوب است به زباله که موضعی است و خطیب او را زبالی (بضم راء) و ابومسعود بجلی زبالی (بفتح زاء) ضبط کرده و برخی او را منسوب به زباله یکی از اجدادش دانسته اند. (تاج العروس). سمعانی آرد: گمان میکنم یکی از اجداد او ’محمد بن حسن بن عیاش’ موسوم بزباله بوده و زبالی نسبت است بدو. ابومسعود احمد بن محمد بجلی آن را بفتح ضبط کرده واحمد بن ثابت گوید: زبالی از قاسم بن ضحاک بن فضل بن مختار بن فلفل بن زیاد مولی عمرو بن حرث روایت دارد و ابوالعباس احمد بن محمد بن عقدۀ حافظ گوید: از جمله احادیث او حدیث محمد بن حنفیه است از علی (ع) : لیس منا من لم یرحم صغیرنا. و خطیب در موثق گوید: محمد بن حسن بن عیاش زبالی است (بضم زاء). (انساب سمعانی). یاقوت آرد: ابوبکر محمد بن حسن بن عیاش زبالی منسوب است بزباله (منزلی میان کوفه و مکه) او از عیاض بن اشرس نقل حدیث کرده و ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده از اوروایت دارد. (از معجم البلدان). رجوع بزبالی شود
لغت نامه دهخدا
زبالی
(زُ)
محمد بن حسن بن عیاش را زبالی بضم زاء نیز ضبط کرده اند. (تاج العروس). رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان و زبالی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زابلی
تصویر زابلی
مربوط به زابل، از مردم زابل، برای مثال از او آفرین بر سپهدار زال / یل زابلی مهتر بی همال (فردوسی - ۱/۲۷۹ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زباله
تصویر زباله
خار و خاشاک و خاک روبه، چیزهای دورریختنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان، برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زباله
تصویر زباله
خار و خاشاک و خاکروبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلالی
تصویر زلالی
نوشگوارین، سپیده منسوب به زلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبالی
تصویر حبالی
جمع حبلی، زنان باردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبالی
تصویر تبالی
آزمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبالی
تصویر طبالی
شغل و عمل طبال تبیره زنی طبل نوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباله
تصویر زباله
((زُ لِ))
آب کم، چیز اندک، در فارسی آشغال، خاکروبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبالی
تصویر طبالی
((طَ بّ))
طبل نوازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زلالی
تصویر زلالی
((زَ))
جمع زلّیّه، گستردنی، بساط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
وکیل دوزخ، موکل آتش، جمع زبانیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
((زَ))
شفاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زباله
تصویر زباله
آشغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
Obscene, Verbal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obscène, verbal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
不道徳な , 言葉の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
גס , מילולי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
cabul, verbal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
अश्लील , मौखिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceen, verbaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
osceno, verbale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
下流的 , 口头的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceniczny, werbalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойний , усний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obszön, verbal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойный , словесный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
음란한 , 언어의
دیکشنری فارسی به کره ای