- زاهر (پسرانه)
- عربی درخشان، تابان
معنی زاهر - جستجوی لغت در جدول جو
- زاهر
- روشن صاف درخشان نورانی منور. یا احمر زاهر سرخ پر رنگ، گیاهی که زیبایی درخشان دارد، گیاه خرم
- زاهر
- تابان، درخشان، کنایه از دارای امتیاز و تشخیص
- زاهر ((هِ))
- روشن و صاف، درخشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوی خوش را گویند و بجای راء بی نقطه زای نقطه دار هم آمده است، گیاه خوشبو
مونث زاهر
گیاه خوش رنگ وبو، گیاه خوش بو، برای مثال تاپدید آمدت امسال خط غالیه بوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار (عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۷) ، بوی خوش
کار آزموده، چیره دست
خدمت کار
آلت تناسلی، آلات تناسلی
بسیار روشن، درخشان
روشن آشکار، برتر داناتر، ملازرگ رگ کوچکی درسر روشن درخشان، آشکار هویدا
آشکار، نما، رویه، نمایان
پارسا
زن زیارت کننده
زیارت کننده دیدار کننده جمع زوار زایرین
درخشان و پرفروغ
زنی که تازه زاییده زاج زاچ
آسوده خاطر، دور شونده
هلاک شونده، نیست شونده
آنکه چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند پارسا، پرهیزگار
نوازنده نی نای زن. توضیح: لغویان عرب) زمار (را بدین معنی آورده اند و استعمال) زامر (رانفی کرده اند
یاری دهنده: در برداشتن بار، مهتر بزرگ مردم
چینه دادن ژاغر
برای، بجهت، از برای، از بهر، متعلق
غرش شیر، بیشه، بوستان، گله انبوه: اشتر و گوسپند گروه شتران، بیشه انبوه، چینه دان مرغ خرمگس
شریف و بلند مرتبه، پر و لبریز
منع کننده، باز دارنده از کاری
جمع زاهره روشنها: (جواهر زواهر الفاظ)