کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
تیر لغزنده از کمان، سریع و شتاب، قدح زلوج، کاسۀ زود لغزان از دست، عقبه زلوج، راه کوه دور و دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
تیر لغزنده از کمان، سریع و شتاب، قدح زلوج، کاسۀ زود لغزان از دست، عقبه زلوج، راه کوه دور و دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
تیری که بزمین میلغزد آنگاه میرود. یزلج علی وجه الارض ثم یمشی و فی المثل لا خیر فی سهم زلج. (اقرب الموارد). تیر لغزنده از کمان. (منتهی الارب) (آنندراج) ، رستگار از شدائد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، سخت نوشندۀ آب و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
تیری که بزمین میلغزد آنگاه میرود. یزلج علی وجه الارض ثم یمشی و فی المثل لا خیر فی سهم زلج. (اقرب الموارد). تیر لغزنده از کمان. (منتهی الارب) (آنندراج) ، رستگار از شدائد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، سخت نوشندۀ آب و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
دهی است جزء دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 74000گزی جنوب خاوری فرمهین و 5000گزی راه اراک به خمین، منطقۀ آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 64 تن اند که بزبان فارسی تکلم میکنند، آب آن از چشمه و محصول آن غلات است، این ده را زالوکه نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، و رجوع به زالوکه شود
دهی است جزء دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 74000گزی جنوب خاوری فرمهین و 5000گزی راه اراک به خمین، منطقۀ آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 64 تن اند که بزبان فارسی تکلم میکنند، آب آن از چشمه و محصول آن غلات است، این ده را زالوکه نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، و رجوع به زالوکه شود
نوعی از مخلصه است و آن رستنیی باشد بسیار درشت و خشن. گل آن کبود و تخمش سیاه است. در سنگستان و کوهستان میروید. (برهان قاطع) (آنندراج). مؤلف جامعالادویه گوید: الوج در شکل شبیه به بیش است و در بلاد عجم کازرک نامند و مؤلف اختیارات آنرا نوعی از مخلصه شمرده است. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 32). زعرور. نمتک. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). و رجوع به زعرور شود
نوعی از مخلصه است و آن رستنیی باشد بسیار درشت و خشن. گل آن کبود و تخمش سیاه است. در سنگستان و کوهستان میروید. (برهان قاطع) (آنندراج). مؤلف جامعالادویه گوید: الوج در شکل شبیه به بیش است و در بلاد عجم کازرک نامند و مؤلف اختیارات آنرا نوعی از مخلصه شمرده است. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 32). زعرور. نَمتَک. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). و رجوع به زعرور شود
کبوتر را گویند و آن پرنده ای است معروف، (برهان) (آنندراج) (از فهرست مخزن الادویه)، حمام، (از فهرست مخزن الادویه)، رجوع به کبوتر شود، انگشت کوچک را هم می گویند، که عربان خنصر خوانند، (برهان)، انگشت کوچک را هم می گویند و کلیج نیز گویند، (آنندراج) : هر که طالب این حدیث است قبلۀ جمله این است و اشارت به انگشت کالوج کرد یکی بگرفته و یکی بگشوده، (تذکرهالاولیاء)، کالوچ، و رجوع به کالوچ شود
کبوتر را گویند و آن پرنده ای است معروف، (برهان) (آنندراج) (از فهرست مخزن الادویه)، حمام، (از فهرست مخزن الادویه)، رجوع به کبوتر شود، انگشت کوچک را هم می گویند، که عربان خنصر خوانند، (برهان)، انگشت کوچک را هم می گویند و کلیج نیز گویند، (آنندراج) : هر که طالب این حدیث است قبلۀ جمله این است و اشارت به انگشت کالوج کرد یکی بگرفته و یکی بگشوده، (تذکرهالاولیاء)، کالوچ، و رجوع به کالوچ شود
غالوک است که مهرۀ کمان گروهه باشد و آن گلوله ای است که از گل سازند و با کمان گروهه و تنگ دهن اندازند، (برهان قاطع)، گلوله ای باشد که از کمان گروهه اندازند و آن را غالوک نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)
غالوک است که مهرۀ کمان گروهه باشد و آن گلوله ای است که از گل سازند و با کمان گروهه و تنگ دهن اندازند، (برهان قاطع)، گلوله ای باشد که از کمان گروهه اندازند و آن را غالوک نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)
دیدن آن در خواب دشمن طماع است. اگر بیند زالو خون از اندام او می مکید، دلیل که دشمن بر او خیره گردد و بر قدر آن خون که خورده بود از مال او نقصان گردد. اگر زالو را از اندام خود جدا ساخت و بکشت، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. محمد بن سیرین زالو عیالی است که مال دیگران خورد نه مال خود. اگر بیند که زالوی بسیار بر وی جمع شدند و خون او می مکیدند، دلیل است که به قدر آن خون از مال او نقصان شود و غمگین گردد. جابرمغربی گویداگر بیند که زالو بر اندام وی بود، لیکن اندامش را نمی مکید و گزندی نمی کرد، دلیل است که ازدشمن هیچ گزندی به وی نرسد. اگر بیند زالو درگلوی او شد، دلیل که دشمن درخانه او بود و به قدر مضرتی که از زالو به او رسیده از دشمن مضرت بیند.
دیدن آن در خواب دشمن طماع است. اگر بیند زالو خون از اندام او می مکید، دلیل که دشمن بر او خیره گردد و بر قدر آن خون که خورده بود از مال او نقصان گردد. اگر زالو را از اندام خود جدا ساخت و بکشت، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. محمد بن سیرین زالو عیالی است که مال دیگران خورد نه مال خود. اگر بیند که زالوی بسیار بر وی جمع شدند و خون او می مکیدند، دلیل است که به قدر آن خون از مال او نقصان شود و غمگین گردد. جابرمغربی گویداگر بیند که زالو بر اندام وی بود، لیکن اندامش را نمی مکید و گزندی نمی کرد، دلیل است که ازدشمن هیچ گزندی به وی نرسد. اگر بیند زالو درگلوی او شد، دلیل که دشمن درخانه او بود و به قدر مضرتی که از زالو به او رسیده از دشمن مضرت بیند.