جدول جو
جدول جو

معنی زالو

زالو
جانوری است آبزی از رده کرم های حلقوی که در دو سر بدن دارای بادکش هایی است که به وسیله آن ها خود را به حیوانات می چسباند و خون آنان را می مکد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زالو

زالو

زالو
کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
زالو
فرهنگ فارسی عمید

زالو

زالو
دهی است جزء دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 74000گزی جنوب خاوری فرمهین و 5000گزی راه اراک به خمین، منطقۀ آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 64 تن اند که بزبان فارسی تکلم میکنند، آب آن از چشمه و محصول آن غلات است، این ده را زالوکه نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، و رجوع به زالوکه شود
لغت نامه دهخدا

زالو

زالو
کرمی است که چون بر بدن چسبانند خون فاسد را بمکد، (برهان قاطع) (آنندراج)، و رجوع به زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، زلوک، زرو، دیوچه، علق و مکل شود
لغت نامه دهخدا

زالو

زالو
دیدن آن در خواب دشمن طماع است. اگر بیند زالو خون از اندام او می مکید، دلیل که دشمن بر او خیره گردد و بر قدر آن خون که خورده بود از مال او نقصان گردد. اگر زالو را از اندام خود جدا ساخت و بکشت، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. محمد بن سیرین
زالو عیالی است که مال دیگران خورد نه مال خود. اگر بیند که زالوی بسیار بر وی جمع شدند و خون او می مکیدند، دلیل است که به قدر آن خون از مال او نقصان شود و غمگین گردد. جابرمغربی گویداگر بیند که زالو بر اندام وی بود، لیکن اندامش را نمی مکید و گزندی نمی کرد، دلیل است که ازدشمن هیچ گزندی به وی نرسد. اگر بیند زالو درگلوی او شد، دلیل که دشمن درخانه او بود و به قدر مضرتی که از زالو به او رسیده از دشمن مضرت بیند.
فرهنگ جامع تعبیر خواب