جدول جو
جدول جو

معنی زالتو - جستجوی لغت در جدول جو

زالتو
بسیار تشنه، نوشیدن آب زیاد از پی تشنگی درازمدت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زالو
تصویر زالو
کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالتو
تصویر پالتو
لباس زمستانی ضخیم و بلند که روی لباس های دیگر بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
دهی است جزء دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 74000گزی جنوب خاوری فرمهین و 5000گزی راه اراک به خمین، منطقۀ آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 64 تن اند که بزبان فارسی تکلم میکنند، آب آن از چشمه و محصول آن غلات است، این ده را زالوکه نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، و رجوع به زالوکه شود
لغت نامه دهخدا
از امرای زمان غازان خان است، این مرد یاغی شد و پس از دستگیر شدن با پسرش در ذی الحجۀ 696 هجری قمری در میدان تبریز به یاسا رسید، رجوع به تاریخ گزیده ص 592 و 593 و تاریخ مبارک غازانی ص 101 و 104 و 105 و 111 و 117 و 121 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
از کلمه فرانسوی پالت . پوششی ضخیم که مردان و زنان بر روی دیگر جامه ها پوشند
لغت نامه دهخدا
(تُ)
شهری است از اروگوئه دارای 30000 تن جمعیت است. بندری است کنار شط اروگوئه. در آنجا گوشت فراوان است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
چیز علاوه و زاید. این لفظ هندی است و تنها اهل بنادر خلیج که تماس با هندیها دارند استعمال میکنند. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
کرمی است که چون بر بدن چسبانند خون فاسد را بمکد، (برهان قاطع) (آنندراج)، و رجوع به زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، زلوک، زرو، دیوچه، علق و مکل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالتو
تصویر پالتو
لباس ضخیمی که مردان و زنان بر روی جامه دیگر پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زالو
تصویر زالو
کرمی است که چون بر بدن چسبانند خون فاسد را بمکد
فرهنگ لغت هوشیار
((تُ))
لباسی ضخیم که مردم برای گرم نگاه داشتن بدن روی لباس های دیگر می پوشند
فرهنگ فارسی معین
جانوری است آبزی از رده کرم های حلقوی که در دو سر بدن دارای بادکش هایی است که به وسیله آن ها خود را به حیوانات می چسباند و خون آنان را می مکد
فرهنگ فارسی معین
شلوک، علق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن آن در خواب دشمن طماع است. اگر بیند زالو خون از اندام او می مکید، دلیل که دشمن بر او خیره گردد و بر قدر آن خون که خورده بود از مال او نقصان گردد. اگر زالو را از اندام خود جدا ساخت و بکشت، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. محمد بن سیرین
زالو عیالی است که مال دیگران خورد نه مال خود. اگر بیند که زالوی بسیار بر وی جمع شدند و خون او می مکیدند، دلیل است که به قدر آن خون از مال او نقصان شود و غمگین گردد. جابرمغربی گویداگر بیند که زالو بر اندام وی بود، لیکن اندامش را نمی مکید و گزندی نمی کرد، دلیل است که ازدشمن هیچ گزندی به وی نرسد. اگر بیند زالو درگلوی او شد، دلیل که دشمن درخانه او بود و به قدر مضرتی که از زالو به او رسیده از دشمن مضرت بیند.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
نیم کوب شدن برنج، مغز گردو و یا مغز بادام، درست نجویدن غذا
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتاب کردن سنگ به فواصل دور، حرکت تند دست ها به هنگام راه
فرهنگ گویش مازندرانی
اهلی، حیوان خانگی
دیکشنری اردو به فارسی