جدول جو
جدول جو

معنی زاغوک - جستجوی لغت در جدول جو

زاغوک
غالوک، مهره ای از جنس سنگ یا گل، زالوک
تصویری از زاغوک
تصویر زاغوک
فرهنگ فارسی عمید
زاغوک
مهرۀ کمان گروهه را گویند یعنی گلی که بجهت کمان گروهه گلوله کرده باشند، (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
زاغوک
گلی که به جهت کمان گروهه گلوله کرده باشند مهره کمان گروهه
تصویری از زاغوک
تصویر زاغوک
فرهنگ لغت هوشیار
زاغوک
گلی که به جهت کمان گروهه گلوله کرده باشند، مهره کمان گروهه
تصویری از زاغوک
تصویر زاغوک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاغک
تصویر زاغک
زاغچه، پرنده ای از خانوادۀ کلاغ با پاها و منقار زرد که کمی از زاغ کوچک تر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زالوک
تصویر زالوک
غالوک، مهره ای از جنس سنگ یا گل، زاغوک
فرهنگ فارسی عمید
غالوک است که مهرۀ کمان گروهه باشد و آن گلوله ای است که از گل سازند و با کمان گروهه و تنگ دهن اندازند، (برهان قاطع)، گلوله ای باشد که از کمان گروهه اندازند و آن را غالوک نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
از قراء پنج ده مرورود خراسان است، و دراینجا است قبر مهلب بن ابی صفره. (تاج العروس). قریه ای است از پنج قریۀ مرورود خراسان و امیر خراسان (مهلب بن ابی صفره الازدی بسال 82 هجری قمری در آنجا درگذشت و دفن گردید و از آنجا است محمد بن حسین زاغولی. (ازانساب سمعانی). یاقوت گوید: زاغول از قریه های مروالروذ و مهلب بن ابی صفره عتکی که پس از قتل ازارقه از طرف عبدالملک والی خراسان شده بود در ماه صفر 76 به زاغول رفت و در آنجا مقیم بود تا در 82 که بقصد جنگ از آنجا بیرون رفت و وفات یافت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
کلاغک. کلاغ خرد
لغت نامه دهخدا
(وَ)
لک لک است. منوچهری گوید:
گر ندانی ز زاغور بلبل
بنگرش گاه نغمه و غلغل.
(لغت فرس اسدی ص 164)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در بغداد، (تاج العروس)، گویا قریه ای بوده است دربغداد، (از معجم البلدان)، و رجوع به زاغونی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاغک
تصویر زاغک
زاغ خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغور
تصویر زاغور
لکلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغور
تصویر زاغور
((وَ))
لک لک، لقلق، زاغور، حاجی لک لک، پرنده ای است با پاهای بلند و گردن دراز که در جاهای بلند لانه درست می کند و خزندگان و حشرات را شکار می کند، کنایه از سخنان هرزه و یاوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاغول
تصویر زاغول
زاغ چشم
فرهنگ فارسی معین
نام گنجشک در شهرستان گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
چشم زاغ، نام سگ
فرهنگ گویش مازندرانی