دکتر ریو، خاورشناس نامی انگلیسی و مؤلف کتابهای چندی است از آن جمله است: فهرست نسخ خطی موزۀ بریتانیا. رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 199 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 161 و فهرست از سعدی تا جامی و فهرست تتمۀ صوان الحکمه شود
دکتر ریو، خاورشناس نامی انگلیسی و مؤلف کتابهای چندی است از آن جمله است: فهرست نسخ خطی موزۀ بریتانیا. رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 199 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 161 و فهرست از سعدی تا جامی و فهرست تتمۀ صوان الحکمه شود
نام پسر کاوس. (ناظم الاطباء). نام پسر کیکاوس که داماد طوس بود و بر دست فرودبن سیاوش کشته شد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از شرفنامۀ منیری) : چو با تیغ نزدیک شد ریو نیو به زه برنهاد آن خمانیده شیو. فردوسی. نگهبان ایشان همی بود ریو که بود او دلیر و هشیوار و نیو. فردوسی. رجوع به ریو در معنی فریب نیز شود
نام پسر کاوس. (ناظم الاطباء). نام پسر کیکاوس که داماد طوس بود و بر دست فرودبن سیاوش کشته شد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از شرفنامۀ منیری) : چو با تیغ نزدیک شد ریو نیو به زه برنهاد آن خمانیده شیو. فردوسی. نگهبان ایشان همی بود ریو که بود او دلیر و هشیوار و نیو. فردوسی. رجوع به ریو در معنی فریب نیز شود
فریب. مکر. تزویر. دغا. ریا. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از شرفنامۀ منیری). مکر و حیله. (فرهنگ جهانگیری) (از غیاث اللغات) : تو و مادرت هر دو از جنگ دیو برون آوریدم به رای و به ریو. فردوسی. که ملیخای آسمان فرهنگ از زمانه چه ریو دید و چه رنگ. نظامی. چون سلیمان باش بی وسواس و ریو تا ترا فرمان برد جنی و دیو. مولوی. هرکه در دنیا خورد تلبیس دیو وز عدوی دوست رو تعظیم و ریو. مولوی. گر در این ملکت بری باشی ز ریو خاتم از دست تو نستاند سدیو. مولوی. مذمت کنندش که زرق است و ریو ز مردم چنان می گریزدکه دیو. سعدی (بوستان). گر نشیند فرشته ای بادیو وحشت آموزد و خیانت و ریو. (گلستان). که زنهار از این مکر و دستان و ریو بجای سلیمان نشستن چو دیو. سعدی (بوستان). وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو. حافظ. - ریو و رنگ، مکر و فریب. حیله و نیرنگ: اهل ثنا و مدحت ارباب نظم و نثر مطلق تویی و نیست در این باب ریو و رنگ. سوزنی. در بحر مدحت تو چو زورق روان کنم در نظم شعر من نبود هیچ ریو و رنگ. سوزنی. هفتادساله گشتی توحید و زهد گوی مفروش دین به چربک و سالوس و ریو و رنگ. سوزنی
فریب. مکر. تزویر. دغا. ریا. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از شرفنامۀ منیری). مکر و حیله. (فرهنگ جهانگیری) (از غیاث اللغات) : تو و مادرت هر دو از جنگ دیو برون آوریدم به رای و به ریو. فردوسی. که ملیخای آسمان فرهنگ از زمانه چه ریو دید و چه رنگ. نظامی. چون سلیمان باش بی وسواس و ریو تا ترا فرمان برد جنی و دیو. مولوی. هرکه در دنیا خورد تلبیس دیو وز عدوی دوست رو تعظیم و ریو. مولوی. گر در این ملکت بری باشی ز ریو خاتم از دست تو نستاند سدیو. مولوی. مذمت کنندش که زرق است و ریو ز مردم چنان می گریزدکه دیو. سعدی (بوستان). گر نشیند فرشته ای بادیو وحشت آموزد و خیانت و ریو. (گلستان). که زنهار از این مکر و دستان و ریو بجای سلیمان نشستن چو دیو. سعدی (بوستان). وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو. حافظ. - ریو و رنگ، مکر و فریب. حیله و نیرنگ: اهل ثنا و مدحت ارباب نظم و نثر مطلق تویی و نیست در این باب ریو و رنگ. سوزنی. در بحر مدحت تو چو زورق روان کنم در نظم شعر من نبود هیچ ریو و رنگ. سوزنی. هفتادساله گشتی توحید و زهد گوی مفروش دین به چربک و سالوس و ریو و رنگ. سوزنی
گیاهی است از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونه خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله. یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند
گیاهی است از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونه خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله. یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند
گیاهی از تیره ترشکها (هفت بند ها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق بنواحی معتدله خصوصا آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقه ای خزنده زیر زمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند. از ساقه خزنده آن که به نام ریشه ریوند مرسوم است و همچنین برگهای آن استفاده طبی کنند گونه خوراکی این گیاه بنام ریواس مرسوم است راوند
گیاهی از تیره ترشکها (هفت بند ها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق بنواحی معتدله خصوصا آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقه ای خزنده زیر زمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند. از ساقه خزنده آن که به نام ریشه ریوند مرسوم است و همچنین برگهای آن استفاده طبی کنند گونه خوراکی این گیاه بنام ریواس مرسوم است راوند