- ریخت
- شکل، قیافه، هیئت، شکل
معنی ریخت - جستجوی لغت در جدول جو
- ریخت
- شکل و قیافه
- ریخت ((خْ))
- شکل و قیافه
ریخت کسی از دنیا برگشتن: کنایه از بسیار بدشکل و بدقواره شدن
- ریخت
- شکل، هیکل، قیافه
ریخت و پاش: ایجاد بی نظمی در جایی، زیاده روی در خرج کردن، اسراف، تبذیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان شده سرازیر گشته، پاشیده شده، ذوب شده، شربتی و دارویی که با شکر پرورده شده، تخم مرغ برشته، ساروج، نوعی شعر ملمع از فارسی و هندی (مستعمل در هند)
جاری کردن و روان کردن
جریان یافتن مایعی معمولاً از یک مکان بلند یا از یک محفظه به جایی پایین تر
جاری کردن مایع یا هر چیز سیال
کنایه از وارد کردن پول به حساب، واریز کردن
داخل کردن مواد ذوب شده در قالبی خاص
پوسیدن، تجزیه شدن
جدا شدن چیزی از چیز دیگر مثلاً موهایش ریخت،
قرار دادن مایع یا هر چیز سیال درون ظرف مثلاً چند تا چایی ریخت،
کنایه از به طور ناگهانی و به زور به جایی وارد شدن مثلاً مامورها ریختند،
کنایه از از بین رفتن مثلاً ترسم ریخت،
افشاندن چیزی بر چیز دیگر مثلاً موهایش را ریخته بود روی صورتش،
کنایه از به طور فراوان و زیاد وجود داشتن مثلاً می گفتند آنجا پول ریخته
جاری کردن مایع یا هر چیز سیال
کنایه از وارد کردن پول به حساب، واریز کردن
داخل کردن مواد ذوب شده در قالبی خاص
پوسیدن، تجزیه شدن
جدا شدن چیزی از چیز دیگر مثلاً موهایش ریخت،
قرار دادن مایع یا هر چیز سیال درون ظرف مثلاً چند تا چایی ریخت،
کنایه از به طور ناگهانی و به زور به جایی وارد شدن مثلاً مامورها ریختند،
کنایه از از بین رفتن مثلاً ترسم ریخت،
افشاندن چیزی بر چیز دیگر مثلاً موهایش را ریخته بود روی صورتش،
کنایه از به طور فراوان و زیاد وجود داشتن مثلاً می گفتند آنجا پول ریخته
ویژگی مایعی که در ظرف یا جایی جاری شده، ریخته شده، پراکنده شده، تکه تکه شده، کنایه از ازبین رفته، ذوب شده و به قالب درآمده، پوسیده و تجزیه شده
Cascade, Cast, Pour, Shed, Spill
каскадировать , бросать , лить , проливать
kaskadieren, werfen, gießen, vergießen, verschütten
каскадувати , кидати , лити , проливати
kaskadować, rzucać, wlewać, wylewać
倾泻 , 扔 , 倒 , 撒 , 溢出
cascata, lançar, verter, derramar
cascata, lanciare, versare
cascada, lanzar, verter, derramar
cascade, jeter, verser, renverser
waterval maken, gooien, gieten, morsen
झरना बनाना , फेंकना , डालना , गिराना
terjun bebas, melempar, menuangkan, menumpahkan
سجّل , قذف , صبّ , سكب
ליצור מפל , לירות , לשפוך , שפוך , לשפוך
滝を作る , 投げる , 注ぐ , こぼす
폭포처럼 흐르다 , 던지다 , 붓다 , 쏟다 , 쏟다
şelale yapmak, atmak, dökmek
mtiririko, kutupa, kumwaga, kumwagika
น้ำตก , ขว้าง , เท , เท , หก
জলপ্রপাত তৈরি করা , ছুঁড়ে ফেলা , ঢালানো , ফেলানো , ঢেলে দেওয়া
آبشار بنانا , پھینکنا , ڈالنا , گرانا , گرا دینا
آنکه اسهال دارد و آلوده کاری کند (انسان یا حیوان)
بدگمانی تهمت، اضطراب قلق، شک گمان