جدول جو
جدول جو

معنی ریباس - جستجوی لغت در جدول جو

ریباس
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، زرنیله، ریواج، رواس
تصویری از ریباس
تصویر ریباس
فرهنگ فارسی عمید
ریباس
ریواس که بیخ آن را ریوند گویند، (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از اختیارات بدیعی)، ریواس و ریوند، (ناظم الاطباء)، رستنی باشد خودروی و مردم آن را خورند، طعم آن میخوش و بغایت نازک می شود و آن را ریواس هم می گویند، (از برهان) (از انجمن آرا)، رستنی است لطیف و سبزرنگ و با آبی ترش بشکل ساعد آدمی و برگش چون پنجۀ بط و از آن شربت سازند و آن را ریواس و ریواج نیز گویند، (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (از فرهنگ جهانگیری)، گیاهی است که جدری و حصبه و وبا را نفع باشد و معده را قوت دهد و اکتحال عصارۀ آن جهت قوه باصره مفید است، (از منتهی الارب)، رجوع به ریواس و ریوند و تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه و گیاه شناسی گل گلاب ص 274 شود
لغت نامه دهخدا
ریباس
گیاهی است از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونه خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله. یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریواس
تصویر ریواس
گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، زرنیله، ریواج، ریباس، رواس
فریب، حیله، نیرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریبال
تصویر ریبال
اسد، شیر درنده، صارم، قسوره، ضرغام، شیر ژیان، هرماس، اصلان، هژبر، هزبر، شیر شرزه، همام
فرهنگ فارسی عمید
(حَبْ بُرْ ری)
صاحب اختیارات گوید: بپارسی تخم ریباس خوانند. بهترین وی تازه بود و طبیعت وی سرد و خشک و قابض بود. و نافع باشد جهت حرقت صفرائی و جرب و حکه و بدل آن تخم حماض بستانی بود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
ابن البیطار، . اریباسیس. اریباسیوس. (الجماهر بیرونی) (تاریخ الحکمای قفطی) (الفهرست) (عیون الانباء) (ابن البیطار) (ذخیرۀ خوارزمشاهی). طبیبی یونانی در مائۀ چهارم میلادی. وی از پیوستگان یولیانوس عظیم الروم بود. مولد وی فرغامس در حدود 325 میلادی و وفات در حدود 400 میلادی وی تلمیذ زنن قبرسی است. یولیانوس او را با خود بناحیت گل برد (355) و چون بامپراطوری رسید (361) اریباسیوس را ضابط مالیۀ قسطنطنیه کرد. پس از مرگ یولیانوس (363) ، والنتینین و والانس، او را مورد بی اعتنائی قرار داده تبعید کردند. وی در میان برابره شهرتی بسیار کسب کرد و بدین جهت امپراطوران او را احضار کردند. او راست: دائره المعارف طبی عصر بنام ((مجموعۀ فنون طب)). سونپسیس که خلاصۀ مجموعۀ اول است (1554). اپریستا یاادویه ای که تهیه آنها سهل است (1558) و نیز اشتباهاً کتابی در باب قواعد بقراط بزبان لاتینی بدو نسبت کرده اند که در پاریس 1533 منتشر شده. وی غدد ترشح زیر زبان را کشف کرد. از کتب اریباسیوس ظاهراً بعربی بسیار نقل شده است و متطببین ما از جمله صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی و ابن البیطار ازاقوال او بسیار نقل کنند. مؤلفین اسلامی دو ((اریباسیوس)) را یاد کرده اند: اریباسیوس طبیب اسکندرانی پس از یحیی النحوی در آغاز رواج شریعت اسلامیه در دیار مصر و او فاضل و در صناعت طب مصنف بود. او راست عدّه ای کنانیش که در بین اهل این صناعت مشهور است و اریباسیوس بصاحب الکنانیش معروف است. (تاریخ الحکماء قفطی ص 56). و او همان طبیب یولیانوس است و ابن ابی اصیبعه گوید او راست: کتاب الی ابنه اسطاث. تسع مقالات. کتاب مزج الاحشاء. مقاله کتاب الادویه المستعمله. کتاب السبعین مقاله. (عیون الانباء ج 1 ص 103). و رجوع بهمان کتاب ج 1 ص 10 و 87 و ج 2 ص 100 شود.
لغت نامه دهخدا
(ری)
نام رستنی. ریباس. (ناظم الاطباء). ریواج. ریباج. ریویج. ریباس. ریوا. ریونج. ریواص. ریویز. (یادداشت مؤلف). به معنی ریواج است که رستنی مشهور باشد. (برهان) (از آنندراج). گیاهی از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونۀ خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دم برگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفادۀ خوراکی قرار می گیرد. ریباس. اشغرغ. اشطیاله. (فرهنگ فارسی معین) :
قلیۀ باقلی و قلیۀ سیب و ریواس
گزری باشد پر کوفتها گرد و صغار.
بسحاق.
- شربت ریواس، شربتی که با عصارۀ ریواس تهیه کنند. (فرهنگ فارسی معین).
، ریا. نفاق. فریب. (ناظم الاطباء) (از برهان). مکر و حیله. (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) :
ای فلک شرم تا کی این نیرنگ
ای جهان توبه تا کی این ریواس.
مسعودسعد (از آنندراج).
می نداری خبر تو ای نسپاس
که به صد بند و حیلت و ریواس.
سنایی.
چه خواهم کرد زرق و هزل و ریواس
نخواهم نیز غافل بود و فرناس.
سنایی.
می و معشوقه را بگزین به عالم
جز این دیگر همه زرق است و ریواس.
سنایی.
به ریواس ار توان لعبت روان کرد
روان نتوان بدو دادن به ریواس.
سنایی.
چرا گوید سنایی از خطیری
نخواهم خورد هزل و زرق و ریواس.
سوزنی.
، افسون. (ناظم الاطباء) (از برهان).
- ریواس دردادن، فریب دادن. گول زدن:
گناه کردن هر خس بدان همی نرسد
که عذر خواهد و خواهد که دردهد ریواس.
سیدحسن غزنوی
لغت نامه دهخدا
پیمانه ای معادل شش یک اردب و معادل چهار صاع است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ریباس، (ناظم الاطباء) (از آنندراج)، اسم فارسی ریباس است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به ریواس شود، پیوند درخت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ریباس، ریواج، (یادداشت مؤلف)، رجوع به ریباس و ریواس شود
لغت نامه دهخدا
رئبال، شیر بیشه، (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، شیر که اسد باشد، (آنندراج) (منتهی الارب)، رجوع به رئبال شود، گرگ، (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)،
پلید:لص ریبال، دزد خبیث، (آنندراج)، ذئب ریبال، ای خبیث، (منتهی الارب)، گیاه پیچیده، (ناظم الاطباء)، گیاه مالیده و درهم پیچیده، (آنندراج) (منتهی الارب)، پیرمرد ضعیف و ناتوان، (ناظم الاطباء) (از آنندراج)، دزد، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
به علف خشک رسیدن، اصلاح درخت خرما و زراعت خود، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به ائتبار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ریواس
تصویر ریواس
نفاق، فریب، افسون
فرهنگ لغت هوشیار
شیر بیشه، گیاه مالیده، پیر ناتوان، گرگ، دزد شیر اسد، گرگ ذئب جمع رآبل رآبیل ریابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الریباس
تصویر حب الریباس
تخم ریواس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور الریباس
تصویر نور الریباس
پیلا گوشک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریواس
تصویر ریواس
گیاهی است با ساقه سفید و برگ های بزرگ و پهن، مزه ترش دارد و دارای مقدار زیادی ویتامین C می باشد، ریوند
فرهنگ فارسی معین
ریواس درخواب غم و اندوه است. اگر بیند که ریواس داشت و میخورد، دلیل که به قدر آن که خورده او را غم و اندوه رسد. اگر بیند که ریواس بفروخت یا به کسی داد، دلیل است از غم و اندوه رسته گردد. جابرمغربی گوید: اگر بیند ریواس میخورد و به طعم شیرین است، دلیل که وی را منفعت رسداز قبل دوست یا از قبل خویش و چون بیند ریواس ترش است، دلیل است پشیمانی خورد در کارها. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب