- ریاح
- می، شبانگاه، جمع ریح، بادها جمع ریح بادها. یا ریاح احشا روماتیسم احشائی. یا ریاح طیاری روماتیسم
معنی ریاح - جستجوی لغت در جدول جو
- ریاح
- ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
- ریاح
- جمع ریح، بادها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باد و نسیم
ملخ، دراز، نام سگی است
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
باد آور
جمع ریح، بادها
گردشگر
بزغاله، گربه پدرام، بچه شتر بچه گاو، جمع ربح، سودها فروختن، سود خواری کپی نر، بزغاله، شترک لاغر
بودار، شب آینده، باران شبانگاه، گاو پدرام (وحشی) بو دهنده، بو کننده
کلانسرین: زن، سنگین گرانسنگ زن، پر: آوند
شورش بزرگ، کاسه بزرگ، لشکر گران، تغار از سنگ یا از چوب، بزرگ دنبه
نیزه ساز
شبانگاه آمدن یا رفتن به جائی
سیراب، تر و تازه، فراوانی سیراب مقابل عطشان، تر و تازه شاداب جمع رواء
یکنوع پول مسکوک که سابقا در ایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنجشاهی بوده است
افزون شدن، فراوان گشتن
جمع ریطه، رگوها رگوگ ها چادرها که زنان بر خود کشند
جمع روضه، مرغزارها روادها بوستان ها جمع روضه باغها
جمع ریش، پرهای مرغ جامه پاکیزه، فراخی سال
به نیکوکاری تظاهر کردن خود را پاکدامن جلوه دادن، دورویی نفاق، (تصوف) ترک اخلاص است در عمل باآنکه غیر خدا را لحاظ کند (کشاف 606: 1)
هم آوای سیاح: توسن اسپ سرخوش اسپ سرکش
بسیار سیر کننده، سیاحت کننده و جهانگرد
پرهیز کردن، کوشیدن، تنگی کمیابی
رمح ها، نیزه ها، جمع واژۀ رمح
تر و تازه، شاداب، مقابل عطشان، سیراب
شبانگاه، سر شب، اول شب، از وقت زوال تا شب
گاوچران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عوّاء، عوا، بقّار، حارس الشّمال، حارس السّماء، طارد الدبّ
کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند، بسیار سیاحت کننده
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
روضه ها، مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر می خوانند، باغ ها، گلستان ها، گلزارها، سبزه زارها، مرغزارها، کنایه از قبور بزرگان دینی، بهشت ها، جمع واژۀ روضه
فریاد کردن آنکه بانگ کند و صیحه بزند
شیر تنک شیر آبکی
(مبنی بر کسر است) تاراج