- رکود
- راست ایستادن ترازو، آرمیدن و بر جای بودن، آسودن، آرام شدن، ایستادن باد یا آب
معنی رکود - جستجوی لغت در جدول جو
- رکود
- آرام گرفتن، ساکن شدن، برجای بودن، ایستادن مثل ایستادن آب یا باد، بازایستادن
![تصویری از رکود](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/6/3/amd-0016310.jpg)
- رکود ((رُ))
- ساکن شدن، ایستادن، برجای بودن، کساد
![تصویری از رکود](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/1/6/3/mon-0016301.jpg)
- رکود
- Stagnation
![تصویری از رکود](https://jadvaljoo.ir/WordCard/fa2en/0/0/0/5/9/fa2en-0005909.jpg)
- رکود
- застой
- رکود
- Stagnation
- رکود
- застій
- رکود
- stagnacja
- رکود
- estagnação
- رکود
- stagnazione
- رکود
- estancamiento
- رکود
- stagnation
- رکود
- stagnatie
- رکود
- ठहराव
- رکود
- stagnasi
- رکود
- جمودٌ
- رکود
- קִפָּאוֹן
- رکود
- durgunluk
- رکود
- unyumbufu
- رکود
- การหยุดนิ่ง
- رکود
- স্থবিরতা
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارچه کهنه، پاره که بر جامه زنند جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
منحنی شدن از پیری، پشت خم دادن، خم شدن در نماز بطوری که دستها به سر زانو برسد