جدول جو
جدول جو

معنی رک - جستجوی لغت در جدول جو

رک
سخن راست و بی پرده زمین کندن، استوار کردن، دیر کردن پرماسیدن دست مالیدن به چیزی برای شناسایی، به کار چسبیدن، کم خرد شدن، سست رایی باران اندک راست و صریح بی پرده بی پروا: (حقیقت را راست و پوست کنده میگویم) یا رک و راست صاف و پوست کنده: (من رک و راست حرف میزنم)
فرهنگ لغت هوشیار
رک
((رُ))
صریح، بی پرده
تصویری از رک
تصویر رک
فرهنگ فارسی معین
رک
ژک، سخن زیر لب، سخنی که از روی خشم یا غضب یا دلتنگی زیر لب بگویند
تصویری از رک
تصویر رک
فرهنگ فارسی عمید
رک
راست و صریح، بی پرده، کسی که صریح و بی پروا سخن می گوید، رک گو
تصویری از رک
تصویر رک
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رکن الدین
تصویر رکن الدین
(پسرانه)
پایه و اساس دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رکسانه
تصویر رکسانه
(دخترانه)
روشنک، رکسانا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رکسانا
تصویر رکسانا
(دخترانه)
روشنک، رکسانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رکن
تصویر رکن
پایه، ستون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رکوکه
تصویر رکوکه
سستی
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه کهنه، پاره که بر جامه زنند جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوع الصلوه
تصویر رکوع الصلوه
خمش نماز دست به زانویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوع الصلاه
تصویر رکوع الصلاه
خمش نماز دست به زانویی
فرهنگ لغت هوشیار
منحنی شدن از پیری، پشت خم دادن، خم شدن در نماز بطوری که دستها به سر زانو برسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوض
تصویر رکوض
تند (سریع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکورد
تصویر رکورد
کارنمایان در مسابقه ورزشی که از کار دیگران بالاتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکود بازار
تصویر رکود بازار
آرامش بازار سردی بازار
فرهنگ لغت هوشیار
راست ایستادن ترازو، آرمیدن و بر جای بودن، آسودن، آرام شدن، ایستادن باد یا آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوح
تصویر رکوح
میل کردی بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوب
تصویر رکوب
سوار شدن، برنشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوات
تصویر رکوات
جمع رکوه، کوزه ها مشک ها دولک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکو
تصویر رکو
جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
درست (دینارزر) زمان رکن الدوله دیلمی، گوشه دار زوزن (درم درهم) یاهمرسی که به فرمان مهدی بنیاد گذار (موحدین) زده شد و چهار گوش بود سکه طلای منسوب به رکن الدوله دیلمی. توضیح: بعضی آنرا منسوب به رکن - نام کیمیاگری - دانسته اند، گوشه دار. یا درهمهای رکنی. درهمهای مربع که مهدی موسس حکومت موحدین دستور ضرب آنرا داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکناباد
تصویر رکناباد
نام کنادی (قنات) که رکن الدوله دیلمی در شیراز بنیاد کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن یمانی
تصویر رکن یمانی
یکی از ستون های خدایخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن حطیم
تصویر رکن حطیم
یکی از ستون های خدایخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن العقد
تصویر رکن العقد
ستون پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن الصلاه
تصویر رکن الصلاه
ستون نماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن السلطنه
تصویر رکن السلطنه
ستون شاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن السطنه
تصویر رکن السطنه
ستون پادشاهی، عنوان بعض رجال دولت و سلطنت، قورچی باشی (صفویه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن الرجل
تصویر رکن الرجل
خانواده مرد
فرهنگ لغت هوشیار
ستون دین ستون دین (اسلام)، عنوان بعض بزرگان دین اسلام (از حمله ابواسحق اسفراینی)، لقب بعض امرا و سلاطین. توضیح این لقب در عهد آل بویه از طرف قادر خلیفه عباسی برجلال الدوله اطلاق شده. در عهد سلاجقه لقب مزبور به طغرل بک بهنگام که وارد بغداد شد (رمضان 447 ه ق) و نیز به ابوالحارث سنجار از سلجوقیان ایران در عصر مقتفی لامرالله اطلاق گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
ستون کشور: بر نام برخی از شاهان، هر یک از دستورهای هفتگانه کشور صفوی، دستور ستون دولت، لقب بعض پادشاهان. توضیح نخستین بار این لقب به ابو علی حسن بویه از طرف مطیع خلیفه عباسی اطلاق شده. وسپس ببعض سلاطین سلجوقی و موصلی و مصری (در زمان سلطان (بیبرس) اطلاق گردیده، هریک از ارکان هفتگانه دولت صفوی که وزیر اعظم (اعتماد الدوله) یکی از آنان بود، وزیر (صفویه) : مفسدان لشکر او خصوصا میر غیاث وزیر و قاضی ندر که رکن الدوله و بدر الملک او بودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن التربیه
تصویر رکن التربیه
بخش پرورشی بخش آموزشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن البیت
تصویر رکن البیت
ستون خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکن الاولیا
تصویر رکن الاولیا
ستون خدا مردان
فرهنگ لغت هوشیار