جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رک

رک

رک
سخن راست و بی پرده زمین کندن، استوار کردن، دیر کردن پرماسیدن دست مالیدن به چیزی برای شناسایی، به کار چسبیدن، کم خرد شدن، سست رایی باران اندک راست و صریح بی پرده بی پروا: (حقیقت را راست و پوست کنده میگویم) یا رک و راست صاف و پوست کنده: (من رک و راست حرف میزنم)
فرهنگ لغت هوشیار

رک

رک
ژَک، سخن زیر لب، سخنی که از روی خشم یا غضب یا دلتنگی زیر لب بگویند
رک
فرهنگ فارسی عمید

رک

رک
راست و صریح، بی پرده، کسی که صریح و بی پروا سخن می گوید، رک گو
رک
فرهنگ فارسی عمید

رک

رک
باران نرم ریزه یا آن زاید از باران ریزه است. ج، اَرکاک و رِکاک. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). باران ضعیف. (دهار). باران ضعیف و اندک. ج، ارکاک و رکاک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رک

رک
ارض رک، زمین باران ریزه نرسیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زمین باران ریزه نرسیده. (آنندراج). لغتی در رَک ّ به معنی مذکور. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رک

رک
دهی از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 226 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول عمده آنجا از غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

رک

رک
رمزی و اختصاری است از ’رجوع کنید’ در اصطلاح مصححان کتب و متون
لغت نامه دهخدا

رک

رک
به لغت زند و پازند به معنی تو باشد و به عربی انت گویند. (برهان). به لغت زند ضمیر مفرد مخاطب، یعنی تو و انت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا