روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودن، رودنگ، روین، رویناس، روغناس، زغنار
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودَن، رودَنگ، رویَن، رویناس، روغناس، زُغنار
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودن، روین، روینگ، رویناس، روغناس، زغنار
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودَن، رویَن، رویَنگ، رویناس، روغناس، زُغنار
زمینی مربع شکل به عرض پنج یا شش متر، برای انجام مسابقه مانند مشت زنی، حلقۀ فولادی چرخ اتومبیل که لاستیک را روی آن می گذارند، حلقۀ فولادی در موتور که پیستون را روی سیلندر نگاه می دارد
زمینی مربع شکل به عرض پنج یا شش متر، برای انجام مسابقه مانند مشت زنی، حلقۀ فولادی چرخ اتومبیل که لاستیک را روی آن می گذارند، حلقۀ فولادی در موتور که پیستون را روی سیلندر نگاه می دارد
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودن، رودنگ، روینگ، رویناس، روغناس، زغنار، برای مثال آنجا که حسام او نماید روی / از خون عدو شود گیا روین (عسجدی - لغت نامه - روین)
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودَن، رودَنگ، رویَنگ، رویناس، روغناس، زُغنار، برای مِثال آنجا که حسام او نماید روی / از خون عدو شود گیا روین (عسجدی - لغت نامه - روین)
شهری است به ناحیت کرمان با چاههای بسیار که آب از آن خورند و کشت و برز بر آب چاه کنندو نعمتی فراخ و هوایی معتدل. (حدود العالم) ، قریه ای است از قراء جرجان. (معجم البلدان)
شهری است به ناحیت کرمان با چاههای بسیار که آب از آن خورند و کشت و برز بر آب چاه کنندو نعمتی فراخ و هوایی معتدل. (حدود العالم) ، قریه ای است از قراء جرجان. (معجم البلدان)
زمین مربع که در آنجا دو بوکس باز باهم مسابقه دهند، (فرهنگ فارسی معین)، رینگهای پیستون (در اتومبیل) حلقه های چدنی هستند که در اطراف پیستون در شیارهای مخصوص برای استحکام پیستون به سیلندر قرار داده شده اند، هر پیستون دارای دو یا سه عدد رینگ کمپرس برای متراکم کردن گاز در سرسیلندر می باشد تا نگذارند گازها از بین پیستون و سیلندرداخل کارتر گردند و رینگهای روغنی برای آن ساخته شده اند که نگذارند روغن از پایین سیلندر به بالا آمده با گاز سوخته تولید دود نماید، (فرهنگ فارسی معین)
زمین مربع که در آنجا دو بوکس باز باهم مسابقه دهند، (فرهنگ فارسی معین)، رینگهای پیستون (در اتومبیل) حلقه های چدنی هستند که در اطراف پیستون در شیارهای مخصوص برای استحکام پیستون به سیلندر قرار داده شده اند، هر پیستون دارای دو یا سه عدد رینگ کمپرس برای متراکم کردن گاز در سرسیلندر می باشد تا نگذارند گازها از بین پیستون و سیلندرداخل کارتر گردند و رینگهای روغنی برای آن ساخته شده اند که نگذارند روغن از پایین سیلندر به بالا آمده با گاز سوخته تولید دود نماید، (فرهنگ فارسی معین)
رویینه. هر چیز که از روی ساخته شده و یا از روی اندود شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به رویینه شود، حلبی ساز. دیگ ساز. کسی که دیگ سفید کند، رنگ سرخ. (ناظم الاطباء)
رویینه. هر چیز که از روی ساخته شده و یا از روی اندود شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به رویینه شود، حلبی ساز. دیگ ساز. کسی که دیگ سفید کند، رنگ سرخ. (ناظم الاطباء)
بمعنی رودن است که رودنیاس باشد. (برهان قاطع). چوبی است سرخ که بدان رنگ کنند و گفته اند روناس است. (آنندراج). بیخهای باریک که جامه ها را بدان سرخ رنگ رزند. به هندی مجیه نامند. (غیاث اللغات). فوّه. (نصاب) (منتهی الارب). فوهالصباغین. (یادداشت مؤلف). رجوع به رودن و روناس و رونیاس و فوّه شود
بمعنی رودن است که رودنیاس باشد. (برهان قاطع). چوبی است سرخ که بدان رنگ کنند و گفته اند روناس است. (آنندراج). بیخهای باریک که جامه ها را بدان سرخ رنگ رزند. به هندی مجیه نامند. (غیاث اللغات). فُوَّه. (نصاب) (منتهی الارب). فوهالصباغین. (یادداشت مؤلف). رجوع به رودن و روناس و رونیاس و فُوَّه شود
اسم یونانی فوهالصبغ است. (تحفۀ حکیم مؤمن). عروق الخمر. (منتهی الارب). روناس. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ اوبهی) (لغت فرس اسدی) (برهان) (شرفنامۀ منیری). به هندی مجیهنه. (از غیاث اللغات) : آنجا که حسام او نماید روی از خون عدو شود گیا روین. عسجدی (از اوبهی). یکی پله است زین منبر مجره زده گردش نقط از آب روین. منوچهری. زین هردو زمین هرچه گیاه روید تا حشر بیخش همه روین بود و شاخ طبرخون. عنصری. اینجا ز نهیب زرد چون شمشاد آنجا ز نشاط سرخ چون روین. مسعودسعد. فروزدند یکایک به صیدگاه بلا بساط خاک به روین ردای روز به قار. مسعودسعد. هر لحظه مرا به کام دشمن تو کنی خون در تن من خشک چو روین تو کنی. سیدحسن غزنوی. پر است در تن تو فضل و مردمی و خرد چو بوی در گل سوری و رنگ در روین. سوزنی. بر روی من ز دیده چکان آب روین است بی آن رخی که شسته مگر ز آب روینش. سوزنی. با جان من اگر نه هوای ترا رگیست خون خشک باد در رگ جان همچو روینم. انوری. آن کز نهیب تف ّ سموم سیاستش خون در عروق فتنه ز خشکی چو روین است. انوری. ز تف ّ هیبت او در دلش ببندد خون چنانکه بر تن عناب ودر دل روین. تاج المآثر (از شرفنامۀ منیری). آری ز هند عود قماری برم به روم گر حمل ها به هند ز روین درآورم. خاقانی. کمند افکنم در سر ژنده پیل ز خون بیخ روین برآرم ز نیل. نظامی. فروداشت چون باره لختی ز تک چو روین بیفسرد خونها به رگ. رضاقلی خان هدایت. رجوع به روناس شود
اسم یونانی فوهالصبغ است. (تحفۀ حکیم مؤمن). عروق الخمر. (منتهی الارب). روناس. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ اوبهی) (لغت فرس اسدی) (برهان) (شرفنامۀ منیری). به هندی مجیهنه. (از غیاث اللغات) : آنجا که حسام او نماید روی از خون عدو شود گیا روین. عسجدی (از اوبهی). یکی پله است زین منبر مجره زده گردش نقط از آب روین. منوچهری. زین هردو زمین هرچه گیاه روید تا حشر بیخش همه روین بود و شاخ طبرخون. عنصری. اینجا ز نهیب زرد چون شمشاد آنجا ز نشاط سرخ چون روین. مسعودسعد. فروزدند یکایک به صیدگاه بلا بساط خاک به روین ردای روز به قار. مسعودسعد. هر لحظه مرا به کام دشمن تو کنی خون در تن من خشک چو روین تو کنی. سیدحسن غزنوی. پر است در تن تو فضل و مردمی و خرد چو بوی در گل سوری و رنگ در روین. سوزنی. بر روی من ز دیده چکان آب روین است بی آن رخی که شسته مگر ز آب روینش. سوزنی. با جان من اگر نه هوای ترا رگیست خون خشک باد در رگ جان همچو روینم. انوری. آن کز نهیب تف ّ سموم سیاستش خون در عروق فتنه ز خشکی چو روین است. انوری. ز تف ّ هیبت او در دلش ببندد خون چنانکه بر تن عناب ودر دل روین. تاج المآثر (از شرفنامۀ منیری). آری ز هند عود قماری برم به روم گر حمل ها به هند ز روین درآورم. خاقانی. کمند افکنم در سر ژنده پیل ز خون بیخ روین برآرم ز نیل. نظامی. فروداشت چون باره لختی ز تک چو روین بیفسرد خونها به رگ. رضاقلی خان هدایت. رجوع به روناس شود
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
میدان مسابقه مشت زنی که گرداگرد آن را طناب کشیده اند، حلقه چدنی که پیستون را روی سیلندر نگه می دارد و از ورود گاز به داخل کارتل یا روغن به داخل محفظه سیلندر جلوگیری می کند، حلقه فلزی چرخ خودرو که تایر روی آن نصب می شود
میدان مسابقه مشت زنی که گرداگرد آن را طناب کشیده اند، حلقه چدنی که پیستون را روی سیلندر نگه می دارد و از ورود گاز به داخل کارتل یا روغن به داخل محفظه سیلندر جلوگیری می کند، حلقه فلزی چرخ خودرو که تایر روی آن نصب می شود