جدول جو
جدول جو

معنی روپل - جستجوی لغت در جدول جو

روپل
(پِ)
نام رودخانه ای است در ایالت آنور از کشور بلژیک، دارای آبی فراوان است و گاهی وسعت آن به 250 گز میرسد و قابل کشتیرانی میشود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روبل
تصویر روبل
پول رایج روسیه، صد کوپک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رودل
تصویر رودل
امتلای معده، پری معده، یبوست مزاج، اختلال دستگاه گوارش که احتیاج به خوردن مسهل پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپل
تصویر پوپل
فوفل، درختی از خانوادۀ نخل با چوبی سیاه رنگ که در نجاری به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روال
تصویر روال
روش، اسلوب
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
آب دهن ستور. (منتهی الارب). آب دهن، و ابن سیده گوید آب دهن چهارپایان. (از اقرب الموارد). راؤول. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به راؤول شود.
- روال رائل، مبالغه است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
نهری است در شیلی که از سلسلۀ جبال آند سرازیر میشود و از ایالت سانتیاکو و گون گو گذشته و پس از طی مسافت 220 هزارگز به بحر محیط میریزد از مجرای آن فقط سیزده هزار گز برای کشتی رانی خوب است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
در تداول عامه، ثقل معده. امتلای معده. رجوع به رودل کردن شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
اروین. مارشال آلمانی (متولد 1891 متوفی 1944 میلادی) وی در جنگ جهانی دوم فرمانده سپاهیان آلمانی در افریقا و در جبهۀ نرماندی بود و فتوحات درخشان نصیب او شد، ولی چون با هیتلر در ادارۀ امور جنگ هم عقیده نبود به امر او انتحار کرد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
رودیست در الجزایر که شهر قسطنطنیه را مشروب میسازد و به بحرالروم (مدیترانه) میریزد و 25 کیلومتر طول دارد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
البر... آهنگ ساز فرانسوی (1869-1937 میلادی) یکی از استادان بزرگ سمفونی در قرن حاضر. رجوع به لاروس شود
لغت نامه دهخدا
نام سکه ای نقره ای در روسیۀ امپراطوری قدیم بودو اکنون واحد پول اتحاد جماهیر شوروی است و به صد کوپک (قپک) تقسیم میشود
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ)
مطابق نوشتۀ ابوریحان بیرونی ازطوایف جنوبی هندوستان است. (تحقیق ماللهند ص 151)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
مؤسس سلسلۀ سورن از سلسله های ارمنی نژاد بود که از 1080 تا 1095 میلادی در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد. رجوع به طرسوس و قاموس الاعلام ترکی شود
از شاهزادگان ارمنی نژاد سلسلۀ سورن بود و از 1174 تا 1185 میلادی در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد، و سپس حکومت را به برادر خود لیون سپرد
لغت نامه دهخدا
اسم هندی فضه است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به روب و روپیه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
در این اواخر بوسیلۀ نویسندگان و منشیان ساخته شده است و از آن معنی ترتیب و سبک و اسلوب و روش اراده کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پسر راسل و او پسر آیند و او پسر قفند از ملوک هندوستان بود که در زمان اسکندر میزیست و از اسکندر صلح خواست. رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 119- 124 شود
لغت نامه دهخدا
(پوپِ)
فوفل. بار درختی است و آن را به هندی سپاری گویند. و گویند این درخت در غیر هندوستان یافت نشود. رعبه. (منتهی الارب). و آن چیزی است شبیه به جوز بوا و در هندوستان با برگ پان خورند. (آنندراج). و مقوی دل و اعضاست:
در او درختان چون گوز هندی و پوپل
که هر درخت بسالی دهد مکرّر بر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
شکوفه و بهاردرخت را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). شکوفه. (آنندراج). کوبل:
چو باغ عدل تو شد تازه، ز ابر جود شدند
سهیل و زهره در آن باغ لاله و کوپل.
ادیب صابر (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به کوپل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روال
تصویر روال
آب دهان، آب دهان ستور روش سیرت، نظم ترتیب. آب دهان (ستور و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپل
تصویر کوپل
فرانسوی جفت شکوفه و بهار درخت، اقحوان اکحوان: الاقحوان کوبل
فرهنگ لغت هوشیار
امتلا معده پری معده. توضیح: تنبلی و خستگی عضلات معده یا ضعف اعصاب معده که موجب کندکاری جدار عضلانی آن شود و بالنتیجه سبب دیر گذشتن غذا از معده گردد پری و انباشته بودن معده از پر خوری و بالنتیجه ضعف جدار آن با پری معده امتلا معده ثقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبل
تصویر روبل
پول رایج روسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راپل
تصویر راپل
فرانسوی یادآوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رول
تصویر رول
((رُ))
واحد شمارش چیزی که به صورت استوانه پیچیده شده است، توپ، غلتک (واژه فرهنگستان)، دارای بسته بندی استوانه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روال
تصویر روال
((رُ یا رِ))
آب دهان (ستور و غیره)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روال
تصویر روال
((رَ))
قاعده، روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روبل
تصویر روبل
واحد پول روسیه و بعضی از کشورهای مشترک المنافع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رودل
تصویر رودل
((دِ))
اختلال دستگاه گوارش، پری معده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روال
تصویر روال
روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکروپلیس
تصویر آکروپلیس
دژ، دژ آتن
فرهنگ واژه فارسی سره
راه، روش، روند، سیاق، سیرت، سیره، شیوه، طریقه، طور، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، نهج، هنجار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پل چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بیماری دامی، نوعی گرفتگی عضله
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی