معنی رول - فرهنگ فارسی معین
معنی رول
- رول((رُ))
- واحد شمارش چیزی که به صورت استوانه پیچیده شده است، توپ، غلتک (واژه فرهنگستان)، دارای بسته بندی استوانه ای
تصویر رول
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رول
بول
- بول
- آبی که از کلیه ها ترابد و در مثانه جمع گردد و بطور طبیعی دفع شود، ادرار
فرهنگ لغت هوشیار
دول
- دول
- ظرف فلزی یا چرمی که با آن آب از چاه می کشند، طرف آبکشی زنبیلی بزرگ که از پوست خرما چینند و بر آن دو دسته گذارند
فرهنگ لغت هوشیار