- رومان
- داستانی که به نثر نوشته شود و شامل حوادثی ناشی ار تخیل نویسنده باشد و آن اقسامی دارد. یا رمان آموزشی (تعلیماتی) داستانی شامل مطالب علمی طبیعی فلسفی. یا رمان پلیسی داستانی حاکی از حوادث دزدی جنایت و کشف آنها توسط کارآگاهان زبر دست. یا رمان تاریخی داستانی است که اساس آن مبتنی بر وقایع تاریخی باشد، یا رمان عشقی داستانی که شالوده آن بر عشق نهاده شده باشد
معنی رومان - جستجوی لغت در جدول جو
- رومان ((رُ))
- داستان، داستان بلند خیالی، رمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آمبریون، جنین
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نیک اندیش، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه، از شخصیتهای شاهنامه
طوفان
بخشاینده، بخشایشگر، روزی دهنده
پارسی تازی گشته ریسمان
نوار ابریشمی
روباه بازی حیله گری
تابناک درخشان منور نورانی مقابل تاریک. یا روشنان فلک ستارگان، آشکار ظاهر مقابل پنهان، جایی که نور بدان بتابد، درجه ای از تابش نور همجوار سایه مقابل سایه
روینده، جنین
پارچه ای که بدان روی را پاک کنند، دستمال
فرانسوی غلت
فرانسوی غلتان
بمعنی ده هزار و ده ریال، پول ایرانی که سابقاً ده هزار دینار بود، مبلغی از پول
بخشاینده و مهربان، از نا م های خدای تعالی
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، توفان، کولاک، تندباد
روشن، تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابل تاریک، جایی که نور به آن می تابد، واضح و آشکار، روش، روشان، آگاه، بصیر
ده هزار، در امور نظامی ده هزار سرباز، در دورۀ قاجاریه، واحد غیررسمی پول ایران، معادل ده ریال
پارچه ای که با آن دست و روی را پاک کنند، دستمال، روپاک
این طرف و آن طرف دویدن، به هرسو روی آوردن
مکر، حیله، فریب، شید، حقّه، خاتوله، ستاوه، قلّاشی، خدعه، دویل، غدر، ترب، ریو، گربه شانی، دغلی، گول، تزویر، اشکیل، کید، نیرنگ، نارو، احتیال، دستان، تنبل، ترفند، دلام، چاره، کلک، شکیل
مکر، حیله، فریب، شید، حقّه، خاتوله، ستاوه، قلّاشی، خدعه، دویل، غدر، ترب، ریو، گربه شانی، دغلی، گول، تزویر، اشکیل، کید، نیرنگ، نارو، احتیال، دستان، تنبل، ترفند، دلام، چاره، کلک، شکیل
ریسمان، رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
روبنده، درحال روبیدن
نواری که برای زیبایی به دور چیزی می بندند
نواری که برای زیبایی به دور چیزی می بندند
روزه دراز آن که روزه های دراز گیرد
تومان
ده ریال
طوفان