جدول جو
جدول جو

معنی روغنکاری - جستجوی لغت در جدول جو

روغنکاری(رَ / رُو غَ)
اندودن ماشین (اتومبیل، قطار و غیره) با روغن مخصوص. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
روغنکاری
اندودن ماشین (اتومبیل قطار و غیره) با روغن مخصوص
تصویری از روغنکاری
تصویر روغنکاری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روغن کاری
تصویر روغن کاری
مالیدن یا داخل کردن روغن مخصوص ماشین میان چرخ، دنده ها و میله های ماشین برای روان شدن و جلوگیری از اصطکاک و ساییدگی آن ها
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
تحلیل روحی. طریقه ای برای یافتن علت جنون یا مالیخولیا و مانند آن در بیماری با تفحص وقایع و حوادث واردآمده بر او در مدت عمر وی، و اساس آن بر این فرضیه استوار است که اعمال غیرعادی انسان مربوط به امیال بظاهر سرکوفته و اقناع نشده ای است که در خفایای مجهول ضمیر انسان فعالیت و پایداری میکنند و باعث اعمال و افعال غیرطبیعی در انسان میگردند. مؤسس اصلی این طریقه فروید دانشمند معروف اتریشی است. رجوع به دائره المعارف بریتانیکا شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو غَ)
عمل و شغل روغن گیر. فشردن چیزی برای بیرون کردن عصاره و روغن آن، گرفتن روغن به قدر لزوم برای ماشین و دوچرخه و چراغ و جز آن. (از یادداشت مؤلف). به قدر نیاز روغن در ماشین ریختن.
- روغنگیری کردن چرخ و غیره را، برای روانی و سهولت گردش، چرخها و میله ها و غیره را به روغن آلودن. آنرا به روغن اندودن
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو غَگَ)
عمل و شغل روغنگر. روغن سازی و عصاری و عمل روغن گرفتن و روغن ساختن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مقابل زیرکاری، مقابل توکاری در کشیدن سیم برق در دیوار، در اصطلاح بنایی و راهسازی، اعمال رویین بنایی یا راهی، مانند کاهگل و سفیدکاری و رنگ کردن در بنا، و سیمان و اسفالت کاری در راه و جاده سازی، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روانکاوی
تصویر روانکاوی
تجزیه و تحلیل روحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزنکاری
تصویر سوزنکاری
ریز دوزی و ایجاد گل و بته به وسیله سوزن در روی پارچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزنکاری
تصویر سوزنکاری
((زَ))
ریزدوزی و نقش و نگار انداختن روی پارچه با سوزن
فرهنگ فارسی معین