جدول جو
جدول جو

معنی سوزنکاری

سوزنکاری((زَ))
ریزدوزی و نقش و نگار انداختن روی پارچه با سوزن
تصویری از سوزنکاری
تصویر سوزنکاری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سوزنکاری

سوزنکاری

سوزنکاری
ریز دوزی و ایجاد گل و بته به وسیله سوزن در روی پارچه
سوزنکاری
فرهنگ لغت هوشیار

سوزن کاری

سوزن کاری
سوزن زدن به پارچه، نقش و نگار انداختن در پارچه به وسیلۀ سوزن، ریزدوزی
سوزن کاری
فرهنگ فارسی عمید

روغنکاری

روغنکاری
اندودن ماشین (اتومبیل قطار و غیره) با روغن مخصوص
روغنکاری
فرهنگ لغت هوشیار

سوهانکاری

سوهانکاری
عمل و شغل سوهانکار و آن شعبه ایست از تراشکاری
سوهانکاری
فرهنگ لغت هوشیار

سازشکاری

سازشکاری
عمل سازشکار. سازشکاربودن. سازش کردن. اهل سازش بودن. رجوع به سازش و سازشکار شود
لغت نامه دهخدا

سوارکاری

سوارکاری
عمل سوارکار. شغل سوارکار. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

روغنکاری

روغنکاری
اندودن ماشین (اتومبیل، قطار و غیره) با روغن مخصوص. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا