- روشنا (دخترانه)
- نور، روشنایی
معنی روشنا - جستجوی لغت در جدول جو
- روشنا
- روشنایی روشنایی فروغ
- روشنا ((رَ شَ))
- فروغ، روشنایی
- روشنا
- شعاع، فروغ، نور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع روشن، ستارگان
مشهور معروف، ستاره کوکب جمع روشناسان
ستارگان مثلاً روشنان فلک
معروف، مشهور، نامدار، سرشناس، برای مثال ندانم کس از مردم روشناس / کزآن مردمی نیست بر وی سپاس (نظامی۵ - ۷۶۷)
صراحت، وضوح
تابناک درخشان منور نورانی مقابل تاریک. یا روشنان فلک ستارگان، آشکار ظاهر مقابل پنهان، جایی که نور بدان بتابد، درجه ای از تابش نور همجوار سایه مقابل سایه
شاتل، دانه ای به اندازۀ باقلا به رنگ سرخ یا سیاه که مصرف دارویی داشته و در هند می روید، ساتل
روشن، تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابل تاریک، جایی که نور به آن می تابد، واضح و آشکار، روش، روشان، آگاه، بصیر
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
آن بخش از ساختمان که بر روی زیربنا ساخته می شود، هر یک از نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، روساخت
روشنایی، فروغ، نور
Enlightenment, Lucidity
просвещение , ясность
Erleuchtung, Klarheit
просвітлення , ясність
oświecenie, przejrzystość
启蒙 , 明晰
iluminação, lucidez
illuminazione, lucidità
iluminación, lucidez
illumination, lucidité
verlichting, helderheid
प्रबोधन , स्पष्टता
pencerahan, kejernihan
تنوّيرٌ , وضاءةٌ
הארה , בָּרוּת
啓蒙 , 明晰
계몽 , 명료함