کسی که صورت و روی او سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، آنکه چهره اش سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، گناهکار، بدکار، عاصی، (فرهنگ فارسی معین)، گنهکار و بدافعال، (فرهنگ شعوری)، کنایه از عاصی و بدکار و بدطالع و بدبخت، (آنندراج)، گناهکار و صاحب جرم و سیاه بخت و بدبخت و مرد ذلیل و فرومایه، (ناظم الاطباء)، کسی که از عمل بدی که مرتکب شده شرمنده و خجل است: بشاهان گیتی شوم روسیاه که بر مرز ایران و توران سپاه، فردوسی، مرا پیش خلق روسیاه مکن، (قصص الانبیاء)، از آمدن تو روسیاهم عذرت به کدام روی خواهم، نظامی، عقوبت مکن عذرخواه آمدم به درگاه تو روسیاه آمدم، نظامی، چوسایه روسیاه آنکس نشیند که واپس گوید آنچ از پیش بیند، نظامی، یا شفیعالمذنبین بار گناه آورده ام آستان حضرتت را روسیاه آورده ام، جامی، - روسیاه بودن، گناهکار بودن، - ، شرمنده و سرافکنده بودن، خفیف و بیمقدار بودن، ، زنگی و آفریقایی، (ناظم الاطباء)، زنگی، (آنندراج)، شخص عرب سیاه، (ناظم الاطباء)
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، آنکه چهره اش سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، گناهکار، بدکار، عاصی، (فرهنگ فارسی معین)، گنهکار و بدافعال، (فرهنگ شعوری)، کنایه از عاصی و بدکار و بدطالع و بدبخت، (آنندراج)، گناهکار و صاحب جرم و سیاه بخت و بدبخت و مرد ذلیل و فرومایه، (ناظم الاطباء)، کسی که از عمل بدی که مرتکب شده شرمنده و خجل است: بشاهان گیتی شوم روسیاه که بر مرز ایران و توران سپاه، فردوسی، مرا پیش خلق روسیاه مکن، (قصص الانبیاء)، از آمدن تو روسیاهم عذرت به کدام روی خواهم، نظامی، عقوبت مکن عذرخواه آمدم به درگاه تو روسیاه آمدم، نظامی، چوسایه روسیاه آنکس نشیند که واپس گوید آنچ از پیش بیند، نظامی، یا شفیعالمذنبین بار گناه آورده ام آستان حضرتت را روسیاه آورده ام، جامی، - روسیاه بودن، گناهکار بودن، - ، شرمنده و سرافکنده بودن، خفیف و بیمقدار بودن، ، زنگی و آفریقایی، (ناظم الاطباء)، زنگی، (آنندراج)، شخص عرب سیاه، (ناظم الاطباء)
نامی است که بر امپراتوری وسیع تزارهااطلاق می شود و آن در اروپا و آسیا از سواحل دریای بالتیک تا سواحل اقیانوس کبیر ممتد بوده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به روسیۀ شوروی شود
نامی است که بر امپراتوری وسیع تزارهااطلاق می شود و آن در اروپا و آسیا از سواحل دریای بالتیک تا سواحل اقیانوس کبیر ممتد بوده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به روسیۀ شوروی شود
مخفف روسیاه. کسی که بخاطر کارناروا که مرتکب شده شرمنده است: گر به پیری دانش بدگوهران افزون شدی روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین. منوچهری. ای ز خجالت همه شبهای تو روسیه از روز طربهای تو. نظامی. زن چو انگور و طفل بی گنهست خام سرسبز و پخته روسیهت. نظامی. و رجوع به روسیاه شود
مخفف روسیاه. کسی که بخاطر کارناروا که مرتکب شده شرمنده است: گر به پیری دانش بدگوهران افزون شدی روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین. منوچهری. ای ز خجالت همه شبهای تو روسیه از روز طربهای تو. نظامی. زن چو انگور و طفل بی گنهست خام سرسبز و پخته روسیهت. نظامی. و رجوع به روسیاه شود
سیاه بودن روی، (ناظم الاطباء)، چگونگی و حالت روسیاه، رسوایی و فضیحت، جرم و تقصیر خطا و گناه، (ناظم الاطباء) : ز ممکن روسیاهی در دو عالم جدا هرگز نشد واﷲ اعلم، شبستری، ، شرمندگی از قصور یا تقصیر، سوادالوجه، (یادداشت مؤلف)، - امثال: زمستان رفت روسیاهی به زغال ماند، با اینکه یاری و مددی نکرد کار و مقصود چنانکه منظور بود انجام یافت، (امثال و حکم دهخدا)
سیاه بودن روی، (ناظم الاطباء)، چگونگی و حالت روسیاه، رسوایی و فضیحت، جرم و تقصیر خطا و گناه، (ناظم الاطباء) : ز ممکن روسیاهی در دو عالم جدا هرگز نشد واﷲ اعلم، شبستری، ، شرمندگی از قصور یا تقصیر، سوادالوجه، (یادداشت مؤلف)، - امثال: زمستان رفت روسیاهی به زغال ماند، با اینکه یاری و مددی نکرد کار و مقصود چنانکه منظور بود انجام یافت، (امثال و حکم دهخدا)