دربان، پاسبان درگاه، نگهبان بارگاه پادشاه پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پردگی، پردگین، حاجب، سادن، ایشیک آقاسی، آغاجی نوبتی
دربان، پاسبان درگاه، نگهبان بارگاه پادشاه پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پَردِگی، پَردِگین، حاجِب، سادِن، ایشیک آقاسی، آغاجی نوبتی
نام یکی از دوازده پسر یعقوب که از لیادختر بزرگتر خال وی زاده شد، روبیل، روفین، روبین، راوبین نخستین پسر یعقوب از زوجه او لیئه بود که بسبب ارتکاب گناه حق اول زادگی را از دست داد، (قاموس کتاب مقدس ذیل راوبین)، در تاریخ گزیده به صورت روقین و روفین آمده است، و رجوع به روبیل و روبن و تاریخ گزیده ص 21 و 37 و قاموس الاعلام ترکی شود: نکونام روبین و شمعون دگر خردمندلاوی چراغ بصر، شمسی (یوسف و زلیخا)
نام یکی از دوازده پسر یعقوب که از لیادختر بزرگتر خال وی زاده شد، روبیل، روفین، روبین، راوبین نخستین پسر یعقوب از زوجه او لیئه بود که بسبب ارتکاب گناه حق اول زادگی را از دست داد، (قاموس کتاب مقدس ذیل راوبین)، در تاریخ گزیده به صورت روقین و روفین آمده است، و رجوع به روبیل و روبن و تاریخ گزیده ص 21 و 37 و قاموس الاعلام ترکی شود: نکونام روبین و شمعون دگر خردمندلاوی چراغ بصر، شمسی (یوسف و زلیخا)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 8000 گزی جنوب باختری زنجان، محلی کوهستانی و سردسیر است و سکنۀ آن 265 تن است که بزبان ترکی سخن میگویند، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 8000 گزی جنوب باختری زنجان، محلی کوهستانی و سردسیر است و سکنۀ آن 265 تن است که بزبان ترکی سخن میگویند، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
درگاه نشین، (صحاح الفرس)، درگاه نشین که نوبتی و دربان باشد، (از فرهنگ اسدی)، آن که هر روز بر درگاه پادشاهان نشیند و احکام سلطان را جاری کند، (آنندراج)، آنکه بر درگاه پادشاه نشیند، (از برهان قاطع)، آنکه بر درگاه پادشاه نشیند و پاسبانی کند، (ازناظم الاطباء)، قاپوچی، (ناظم الاطباء)، دربان، (ازبرهان قاطع) (ناظم الاطباء) : همه روزبانان درگاه شاه بفرمود تا برگرفتند راه، فردوسی، پراکنده گشت آن بزرگ انجمن پر از آفرین روزبانان دهن، فردوسی، کس از روزبانان بدر بر نماند فریدون جهان آفرین را بخواند، فردوسی، زحل بر بام او از پاسداران فلک بر درگهش از روزبانان، شمس فخری، ، سرهنگ، نگهبان، (برهان قاطع) (ناظم الاطبا)، و بنظر مؤلف در دو بیت اخیر بمعنی زندانبان است: چو آن روزبانان لشکر ز دور بدیدند زخم سرفراز تور ... فردوسی، بخندید و روی از سپهبد بتافت سوی روزبانان لشکر شتافت، فردوسی، بشد روزبان دست قیصر گرفت ز زندان بیاورد خوار ای شگفت ... دو بند گران بر نهادش بپای ببردش همان روزبان باز جای، فردوسی، ، جلاد، (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) مردکش، (آنندراج)، مردم کش، (انجمن آرا)، دژخیم، میرغضب، سیاف، (یادداشت مؤلف) : از آن روزبانان مردم کشان گرفته دو مرد جوان را کشان، فردوسی، شبانگه بدرگاه بردش کشان بر روزبانان مردم کشان، فردوسی، ز من روزبانان همی بستدند نیام یکی تیغ بر من زدند، فردوسی، ، فراش، عمله، (آنندراج)، چاوش، شفیع، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
درگاه نشین، (صحاح الفرس)، درگاه نشین که نوبتی و دربان باشد، (از فرهنگ اسدی)، آن که هر روز بر درگاه پادشاهان نشیند و احکام سلطان را جاری کند، (آنندراج)، آنکه بر درگاه پادشاه نشیند، (از برهان قاطع)، آنکه بر درگاه پادشاه نشیند و پاسبانی کند، (ازناظم الاطباء)، قاپوچی، (ناظم الاطباء)، دربان، (ازبرهان قاطع) (ناظم الاطباء) : همه روزبانان درگاه شاه بفرمود تا برگرفتند راه، فردوسی، پراکنده گشت آن بزرگ انجمن پر از آفرین روزبانان دهن، فردوسی، کس از روزبانان بدر بر نماند فریدون جهان آفرین را بخواند، فردوسی، زحل بر بام او از پاسداران فلک بر درگهش از روزبانان، شمس فخری، ، سرهنگ، نگهبان، (برهان قاطع) (ناظم الاطبا)، و بنظر مؤلف در دو بیت اخیر بمعنی زندانبان است: چو آن روزبانان لشکر ز دور بدیدند زخم سرفراز تور ... فردوسی، بخندید و روی از سپهبد بتافت سوی روزبانان لشکر شتافت، فردوسی، بشد روزبان دست قیصر گرفت ز زندان بیاورد خوار ای شگفت ... دو بند گران بر نهادش بپای ببردش همان روزبان باز جای، فردوسی، ، جلاد، (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) مردکش، (آنندراج)، مردم کش، (انجمن آرا)، دژخیم، میرغضب، سیاف، (یادداشت مؤلف) : از آن روزبانان مردم کشان گرفته دو مرد جوان را کشان، فردوسی، شبانگه بدرگاه بردش کشان بر روزبانان مردم کشان، فردوسی، ز من روزبانان همی بستدند نیام یکی تیغ بر من زدند، فردوسی، ، فراش، عمله، (آنندراج)، چاوش، شفیع، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
جماعتی از مردم کوفه که با مخالفین امام حسین (ع) ساخته و در جنگ بر خلاف آن حضرت شرکت کرده بودند پس از مرگ یزید و استعفای پسرش از کرده خود پشیمان شده توبه کردند و نام خود را توابین گذاشتند و قسم خوردند که به خونخواهی آنحضرت قیام کنند
جماعتی از مردم کوفه که با مخالفین امام حسین (ع) ساخته و در جنگ بر خلاف آن حضرت شرکت کرده بودند پس از مرگ یزید و استعفای پسرش از کرده خود پشیمان شده توبه کردند و نام خود را توابین گذاشتند و قسم خوردند که به خونخواهی آنحضرت قیام کنند