جدول جو
جدول جو

معنی روذه - جستجوی لغت در جدول جو

روذه
(تَ لَ ثُ)
آمدورفت. آمدن و رفتن. (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از لسان العرب). در اقرب الموارد به این معنی روذ آمده است. رجوع به روذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رویه
تصویر رویه
طرف بیرون و ظاهر چیزی، مقابل آستر، پارچۀ رویی لباس، صف، ردیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روذق
تصویر روذق
مرغ سربریده و پرکنده، گوسفند و هر حیوان دیگری که پشم و موی آن را کنده و برای بریان کردن آماده کرده باشند، روده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویه
تصویر رویه
طریقه، روش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبه
تصویر روبه
روباه، پستانداری گوشت خوار از خانوادۀ سگ ها با گوش های بلند، پوزۀ دراز و موهای نرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویه
تصویر رویه
رویّت، فکر کردن و تامل نمودن در کارها، تفکر، تامل، بررسی، مقابل بدیهه، در علوم ادبی سرودن شعر با اندیشه و تامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روده
تصویر روده
قسمت لوله ای شکل دستگاه گوارش مهره داران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل می شود
مرغ سر بریده و پر کنده، گوسفند و هر حیوان دیگری که پشم و موی آن را کنده و برای بریان کردن آماده کرده باشند، روذق
درخت برگ ریخته
رودۀ باریک: رودۀ کوچک، در علم زیست شناسی از قسمت های دستگاه گوارش که پس از معده قرار دارد و شامل دوازدهه، رودۀ صائم و ایلئوم است و طول آن در انسان از انتهای معده تا ابتدای رودۀ بزرگ نزدیک به هشت متر و قطرش ۳ سانتی متر است
رودۀ بزرگ: رودۀ فراخ، در علم زیست شناسی از قسمت های دستگاه گوارش که در دنبالۀ رودۀ باریک قرار دارد و شامل بخش بالارونده، کولون و راست روده است. قطر آن ۷ سانتی متر و طولش ۵/۱ متر است. بخش ابتدایی آن رودۀ کور یا اعور نامیده می شود
رودۀ صائم: در علم زیست شناسی قسمتی از رودۀ باریک که بین دوازدهه (اثناعشر) و ایلئوم قرار دارد و طول آن نزدیک به دو متر است
رودۀ کور: رودۀ اعور، در علم زیست شناسی قسمت ابتدایی رودۀ بزرگ که شبیه کیسه است و در انتهای آن زائدۀ آپاندیس قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روزه
تصویر روزه
مربوط به روز در ترکیب با عدد مثلاً دو روزه، یک روزه،
در فقه از اعمال مذهبی، به صورت خودداری از خوردن، آشامیدن و سایر اعمالی که برای روزه دار منع شده از طلوع صبح تا غروب آفتاب، صوم، روزه دار مثلاً امروز روزه بودم
روزه گشودن: روزه گشادن، کنایه از باز کردن روزه با خوردن غذا، افطار کردن
روزۀ مریم: روزۀ سکوت که حضرت مریم به آن مامور شد، خاموشی و سکوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواه
تصویر رواه
طعام زندانیان، غذای زندانیان و اسیران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رومه
تصویر رومه
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روچه
تصویر روچه
نوعی انگور، انگور پیش رس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواه
تصویر رواه
جمع راوی، باز گویندگان، چمانیان (ساقیان)، آب برکشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربذه
تصویر ربذه
مرد بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوذه
تصویر هوذه
سنگخواره ماده
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز شیرین و چرب (خواه لقمه و خواه سخنان خوب و دلکش)، فروتنی چاپلوسی تملق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوذه
تصویر عوذه
چشم پنام افسون نیرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روجه
تصویر روجه
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رومه
تصویر رومه
سریشم
فرهنگ لغت هوشیار
کف شیر، مایه ماست، مانده شیر افزود بر آرش های روبه: نیاز، درویشی، سرگشتگی جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید
فرهنگ لغت هوشیار
خودداری از خوردن و آشامیدن که مدت شرعی آن از طلوع صبح تا غروب آفتاب است
فرهنگ لغت هوشیار
لوله های درازی که شکم انسان و حیوان است و مجرای غذا و اسباب هضم آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روعه
تصویر روعه
ترس، بهره از زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روضه
تصویر روضه
نوحه سرائی بر مصائب اهل بیت رسول (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویه
تصویر رویه
اندیشه، فکر، صلاح، تفکر، نگرش، امر، دیدن دیدار دید، نما، ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روقه
تصویر روقه
خوبروی، اندک، برگزیده خوبرویی زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روکه
تصویر روکه
آوای بوف آوای جغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روله
تصویر روله
فرانسوی غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روثه
تصویر روثه
سرگین، کاه ریزه که پس از بیختن گندم در پرویزن بماند، نونک بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روضه
تصویر روضه
((رَ ض))
باغ، گلزار، جمع ریاض، روضات، مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند
فرهنگ فارسی معین
((زِ))
یکی از شعائر مذهبی است و آن خودداری از آشامیدن و خوردن سایر مبطلات مربوط به آن است از اذان صبح تا اذان مغرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روده
تصویر روده
((دِ))
لوله مانندی باریک و بلند از انتهای معده تا مقعد
یک روده راست نداشتن: کنایه از بسیار دروغگو بودن، هرگز یک کلمه راست نگفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویه
تصویر رویه
روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویه
تصویر رویه
((رَ وِ یِّ))
اندیشه، فکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویه
تصویر رویه
((یِ))
روی، صورت، شکل، هیئت، نما، طرف بیرون هر چیزی، سطح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویه
تصویر رویه
ظاهر، سطح
فرهنگ واژه فارسی سره