جدول جو
جدول جو

معنی روذق

روذق
مرغ سربریده و پرکنده، گوسفند و هر حیوان دیگری که پشم و موی آن را کنده و برای بریان کردن آماده کرده باشند، روده
تصویری از روذق
تصویر روذق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با روذق

روذق

روذق
پوست بازکرده از گوشت. (منتهی الارب). پوست بازکنده شده. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، برۀ پاکیزه موی پرکنده جهت بریان. (منتهی الارب). برۀ سمیط. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، گوشت پخته با دیگ افزار آمیخته. ج، رَواذِق. (منتهی الارب). گوشت پختۀ آمیخته با آمیزه های آن. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

سوذق

سوذق
پارسی تازی گشته سوده سودک، دستبند، زنجیر، گوشت در میوه ها
سوذق
فرهنگ لغت هوشیار

رونق

رونق
حالت پرمشتری بودن کالا و داد و ستد، رواج، فعال و شکوفا بودن چیزی، جلوه داشتن مثلاً با آمدن او خانه دوباره رونق گرفت، آبادی، آبادانی
رونق
فرهنگ فارسی عمید

رواق

رواق
پیش خانه، پیشگاه خانه، سقف پیش خانه، سایه بان، راهرو و مدخل سقف دار در داخل عمارت
اِیوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صُفَّه، سَتاوَند، سِتافَند، سَتاویز، سَتاوین، خِیری
رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
رواق
فرهنگ فارسی عمید