جدول جو
جدول جو

معنی رودشت - جستجوی لغت در جدول جو

رودشت
(دَ)
رودشتین. از دهستانهای بخش کوهپایۀ اصفهان است. (ازمعجم البلدان). حمدالله مستوفی آرد: ناحیت رودشت شصت پاره دیه است فارفاآن قصبۀ آن و قولطان و ورزنه و اسکران و کمندان معظم قرای آن، و این دیهها را که معظم قری میخوانند از آنها است که در دیگر ولایات شهر خوانند زیرا که در هریک از آن دیهها کمابیش هزار خانه باشد و بازار و مساجد و خانقاه هست و حمامات دارد. (نزهه القلوب چ اروپا ص 51). رودشت یا رودشتین بدو ناحیۀ رودشت بالا و پایین قسمت میشود. محصول آن گندم و پنبه، و اراضی آن مانند ورامین حاصلخیز است و در بعضی از نقاط برنج کاشته میشود. لبنیات آن نیز بسیار است و بخارج حمل میشود. (از جغرافیای طبیعی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش کوهپایه از شهرستان اصفهان است و در قسمت جنوبی قرار دارد. حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال بدهستان کوهپایه و از جنوب به دهستان جرقویه و شهرستان شهرضا و از مشرق به شهرستان نایین و از مغرب به بخش مرکزی اصفهان محدود است. این دهستان در جلگه واقع است و زاینده رود از وسط آن از غرب بسمت شرق جریان دارد. کوه منفردی بنام چیرس در مشرق دهستان واقع شده است که ارتفاع آن 200 متر است. هوای دهستان معتدل است و آب دیه های آن از زاینده رود وقنات و چاهها تأمین میشود. محصول عمده آن عبارت است از غلات و پنبه و حبوب. شغل عمده اهالی زراعت و صنایع دستی از قبیل پنبه ریسی و جوالبافی است. این دهستان از 43 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 8910 تن است. دیه های مهم آن ورزیه و اژیه است. پل زاینده رود در نزدیکی این آبادی بر روی زاینده رود ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رودست
تصویر رودست
بالادست، بالاتر و بهتر از کسی یا چیزی
رودست خوردن: کنایه از فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز کنار راه فرعی کار خانه قند به کربال. با 430 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیوند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 65 هزارگزی شمال زرقان و 1000 گزی راه فرعی مرودشت به ابرج. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل مالاریایی و دارای 76 تن فارسی زبان. آب آن از قنات ومحصولات آنجا غلات و چغندر قند و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 56هزارگزی شمال زرقان با 230 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مَرْوْ دَ)
قسمی از موسیقی و آن در شوشتری زده می شود. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَرْوْ دَ)
منسوب به مرودشت. از مرودشت. رجوع به مرودشت شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز که در 37000گزی شمال خاور زرقان و 2000گزی راه شوسۀ شیراز به اصفهان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 250 تن است. آب آنجا از رود خانه سیوند تأمین می شود. محصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عَ دِ مَ رَ عَ یِ نَ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری زرقان و 4 هزارگزی راه شوسۀ شیراز به اصفهان. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی، و 186 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیوند تأمین می شود. محصول آن غلات و چغندر است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. راه آن مال رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَرْوْ دَ)
یکی از دهستانهای نه گانه بخش کنگان شهرستان بوشهر است که حدود آن بدینقرار است: از شمال دهستان افرز و شهرستان فیروزآباد، از خاور دهستان خنج لار، از باختر دهستانهای جم و گله دار، از جنوب دهستانهای وراوی و گله دار. زمین آن جلگه و دامنه است. هوای آن گرم و مالاریایی است. آب مشروب و زراعتی آن از چاه و چشمه و قنات تأمین میشود. محصولات آن عبارتست از غلات، خرما، تنباکو و پیاز. شغل اهالی زراعت است. این ده از 16 آبادی تشکیل یافته و دارای 2400 تن جمعیت است و قراء مهم آن عبارتند از چاه عینی، کهنو، کمالی و انجیربند. راه ارتباطی آن با اطراف مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نام رودی است به فارس. آبش شور و ناگوار است و به کار زراعت نرود. از نزدیک قریۀ چارطاق ناحیۀ ینجۀ احشام لارستان نشر آبی پیدا شده، کم کم زیاد گشته تا نزدیکی قصبۀ علامرودشت رود خانه علامرودشت شود. پس چون به قریۀ دادالمیزان اسیر رسد آن را رود خانه دادالمیزان گویند و در دزگاه به رود خانه دزگاه بیامیزد. (از فارسنامۀ ناصری گفتار دوم، رودخانه های فارس ص 328)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
ده مرکز دهستان علامرودشت بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع در 93 هزارگزی خاور کنگان و کنار راه عمومی اشکنان به پس رودک. دارای 25 تن جمعیت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است کوچک از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 45 هزارگزی شمال زرقان و 6 هزارگزی راه فرعی مرودشت به ابرج. سکنۀ آن 45 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ نُ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 48هزارگزی شمال زرقان و 3هزارگزی راه فرعی مرودشت به ابرج. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و مالاریائی است. سکنۀ آن 240 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، که در 26 هزارگزی شمال زرقان و شش هزارگزی راه شوسۀ شیراز به اصفهان قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 1555 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سیوند تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، چغندر، برنج، حبوب و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. واقع در 22هزارگزی زرقان. سکنه است. 452 تن می باشد. آب آن از رود خانه سیوند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. در 23هزارگزی شمال زرقان و 7هزارگزی شوسۀ شیراز باصفهان در جلگه واقعست. هوایش معتدل میباشد و 168 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات، حبوبات، چغندر و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 42هزارگزی شمال خاوری زرقان کنار راه فرعی مرودشت به ابرج. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل و مالاریایی. دارای 307 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از رود خانه سیوند مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، حبوبات، چغندر. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نسبت است به رودشت که از دیه های اصفهان است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به رودشت شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، در 41000 گزی خاور زرقان و 10000 گزی راه فرعی کربال به توابع ارسنجان. جلگه، معتدل و مالاریائی. سکنه 92 تن. زبان فارسی. آب از قنات. محصول آن غلات، حبوبات، چغندر. شغل اهالی زراعت. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بِ نَ)
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنۀ آن 115 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(رِ وِ)
دهی است از بخش سربند شهرستان اراک. سکنۀ آن 287 تن و محصول آن غلات و بنشن و پنبه و انگور. آب از چشمه و رود خانه مروار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6هزارگزی جنوب غربی ساری و 3هزارگزی جنوب راه شوسۀ ساری به شاهی. هوایی معتدل مرطوب دارد و در دامنه واقع است. سکنۀ آن 230 تن است. آب آن از رود خانه تجن تأمین میشود. محصولش برنج و پنبه و کنف و کنجد و صیفی، و شغل اهالی زراعت است و راه اتومبیل رو دارد. بنای امامزاده سیدقاسم آن قدیمی است. این ده به آسیاب سر نیز معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(ذَ دَ)
دیهی است از دیه های اصفهان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ)
از بلوکات ولایات آبادۀ فارس. آب و هوای آن معتدل و اراضی آن از رود پلوار مشروب می شود. از نظر جغرافیایی به سه ناحیه تقسیم می شود: خفرک علیا، خفرک سفلی، مرودشت که دارای 53 قریه می باشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان). اصطخر و مرودشت، اصطخر در ایام ملوک فرس دارالملک ایشان بوده است... و اکنون اصطخر دیهکی است کی در آنجاصد مرد باشند و رود کر هم در میان مرودشت می آید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 125 و 127 و 128). نام یکی ازدهستانهای هشتگانه بخش زرقان شهرستان شیراز است. و حدود آن عبارت است از: شمال به دهستان رامجرد و خفرک، از جنوب به دهستان حومه زرقان، از شرق به دهستان های خفرک و کربال از غرب به دهستان بیضا. این دهستان در قسمت شمال و شمال غربی بخش قرار گرفته و هوای آن معتدل و آب مشروب و زراعتی آن از رود خانه سیوند و چشمه تأمین میشود. رود کر از قسمت جنوبی دهستان جریان دارد. محصولات عمده آن غلات، برنج، صیفی، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری است. این دهستان از 53 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 22000 تن است، از آبادیهای مهم آن کار خانه قند فتح آباد، کنار رجاآباد است. راه شیراز به اصفهان از وسط این دهستان کشیده شده و کار خانه قند مرودشت و خرابه های تخت جمشید (کاخ آپادانا) و استخر از عصر هخامنشیان دراین دهستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ابوعبدالله محمد بن احمد بن ساره بن جعفر رودشتی اصفهانی. در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمد بن محمد بن مخلد عطار و جز آنان استماع حدیث کرد و ابوبکر انصاری از او روای-ت دارد. وی به س-ال 464 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهگیلویه از شهرستان بهبهان واقع در 9هزارگزی شمال غربی سی سخت و 8هزارگزی شمال غربی راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. منطقۀ کوهستانی است و هوایی سرد دارد. سکنۀ آن 125تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و برنج و میوه و پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل قالیچه و جوال و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و اهالی از طایفۀ رودشتی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 26500 گزی جنوب باختر کوهپایه و متصل به راه باقرآباد به کوهپایه. دارای 156 تن سکنۀ فارسی زبان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رودست
تصویر رودست
بالا دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودست
تصویر رودست
((دَ))
بالادست، بالاتر
فرهنگ فارسی معین
از توابع زیر آب سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان زاور تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی