معنی رودست
رودست
((دَ))
بالادست، بالاتر
تصویر رودست
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رودست
رودست
رودست
بالا دست
فرهنگ لغت هوشیار
رودست
رودست
بالادست، بالاتر و بهتر از کسی یا چیزی
رودست خوردن: کنایه از فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
برودست
برودست
برومند
فرهنگ لغت هوشیار
وردست
وردست
کارگری که زیردست استاد کار می کند، دستیار، معاون
فرهنگ فارسی عمید
فرودست
فرودست
زیر دست، پست، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
وردست
وردست
کمک، دستیار
فرهنگ فارسی معین
فرودست
فرودست
زیردست، پست، زبون
فرهنگ فارسی عمید
برودست
برودست
برومند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فرودست
فرودست
ولایت بنگاله را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا