روبرو، مقابل، مواجه، (ناظم الاطباء)، محاذی: و شرغ با سکجکت روباروی است، (تاریخ بخارا ص 16)، حمله روباروی باید کرد چون شیر عرین روبه آسا چند از این در هر پسی دستان و فن، اثیر اخسیکتی، قباله، روباروی، رأیته قبیلاً، یعنی روباروی و آشکارا دیدم او را، (منتهی الارب)، و رجوع به روبرو و روبارو شود
روبرو، مقابل، مواجه، (ناظم الاطباء)، محاذی: و شرغ با سکجکت روباروی است، (تاریخ بخارا ص 16)، حمله روباروی باید کرد چون شیر عرین روبه آسا چند از این در هر پسی دستان و فن، اثیر اخسیکتی، قُباله، روباروی، رأیته قَبیلاً، یعنی روباروی و آشکارا دیدم او را، (منتهی الارب)، و رجوع به روبرو و روبارو شود
خوب سیمایی، خوش صورتی، خوشگلی، (ناظم الاطباء)، زیبایی، جمال، حسن، صباحت، وجاهت، قشنگی، نیکویی، (یادداشت بخط مؤلف) : یکی خوبرویی و زیبندگی که هست آیتی در فریبندگی، نظامی، یکی گفت از ختن خیزد نکویی فسانه ست آن طرف در خوبرویی، نظامی، سردفتر آیت نکویی شاهنشه ملک خوبرویی، نظامی، سهی سرو را کرده بالاش پست دماغ گل از خوب روئیش مست، نظامی، خدای یوسف صدّیق را عزیز نکرد بخوبرویی لیکن بخوب کرداری، سعدی، ، ملاطفت، گشاده رویی: محمد بن جعفر ملقب بوده است به دیباج بسبب تازگی و گشادگی و خوبرویی، (تاریخ قم ص 223)
خوب سیمایی، خوش صورتی، خوشگلی، (ناظم الاطباء)، زیبایی، جمال، حُسن، صباحت، وجاهت، قشنگی، نیکویی، (یادداشت بخط مؤلف) : یکی خوبرویی و زیبندگی که هست آیتی در فریبندگی، نظامی، یکی گفت از ختن خیزد نکویی فسانه ست آن طرف در خوبرویی، نظامی، سردفتر آیت نکویی شاهنشه ملک خوبرویی، نظامی، سهی سرو را کرده بالاش پست دماغ گل از خوب روئیش مست، نظامی، خدای یوسف صدّیق را عزیز نکرد بخوبرویی لیکن بخوب کرداری، سعدی، ، ملاطفت، گشاده رویی: محمد بن جعفر ملقب بوده است به دیباج بسبب تازگی و گشادگی و خوبرویی، (تاریخ قم ص 223)
مواجه و روبروی و مقابل، (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی، حنظلۀ بادغیسی، خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی، نظامی
مواجه و روبروی و مقابل، (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی، حنظلۀ بادغیسی، خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی، نظامی