- رواض(رُوْ وا)
جمع واژۀ رائض. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (آنندراج) (معجم متن اللغه). رجوع به رائض شود
معنی رواض - جستجوی لغت در جدول جو
- رواض
جمع رائض، رام کنندگان اسپ، سوار کاران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیش خانه، پیشگاه خانه، سقف پیش خانه، سایه بان، راهرو و مدخل سقف دار در داخل عمارت
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری
رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری
رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
رافضی، در اصطلاح اهل سنت، شیعه. زیرا شیعه رای صحابه را در بیعت با ابوبکر و عمر رد کردند و امامت را بعد از حضرت رسول خاص علی بن ابی طالب دانستند
روا شدن، روایی یافتن، روان بودن، در جریان داد و ستد بودن پول و کالا، روا، روان
(کُ نِهْ)
لغت نامه دهخدا
مرغزارناک شدن. (منتهی الارب). بامرغزار شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی). دارای باغ بسیار گشتن مکان
(رَ ضِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ راضعه. تثنیۀ آن راضعتان است که به معنی دو دندان شیر کودک است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). رجوع به راضعه و راضعتان و معجم متن اللغه شود
آب خوشگوار، ریسمان بار چشم نواز، دیدار، آبرو حسن منظر زیبا رویی جمال، دیدار نیکو، چهره صورت، آبرو
جمع رافضه، رها کنندگان، رهنمودیان (امامیان) جمع رافضه گروهی که فرمانده و پیشوای خود را در جنگ ترک کنند، شیعیان
