جدول جو
جدول جو

معنی رواد

رواد
زمین پست و بلند، زمین پشته پشته و پرآب و علف
تصویری از رواد
تصویر رواد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رواد

رواد

رواد
زنی که در جایی آرام نگیرد و در خانه های همسایگان آمد و شد کند. رُواده. (از معجم متن اللغه). رجوع به رُواده شود
لغت نامه دهخدا

رواد

رواد
ابن المثنی الازدی. جد اعلای سلسلۀ روادیان است که در قرن چهارم و پنجم در آذربایجان حکومت داشتند. وی بنا به نوشتۀ یعقوبی در زمان خلافت ابوجعفر منصور عباسی از جانب والی آذربایجان حکومت تبریز و اطراف و نواحی آن را یافت. (از شهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 ص 149)
لغت نامه دهخدا

رواد

رواد
زمین پست و بلند و پشته پشتۀ پر آب و علف. (برهان قاطع) (آنندراج) ، کنارهای رودخانه را گویند که سبز و خرم بود. (برهان قاطع) ، آب تیره رنگ. (از برهان قاطع) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

رواد

رواد
خواستن. مراوده. (منتهی الارب). رجوع به مراوده شود
لغت نامه دهخدا