جدول جو
جدول جو

معنی روادیف - جستجوی لغت در جدول جو

روادیف
(رَ)
جمع واژۀ رادوف. (منتهی الارب). رجوع به رادوف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آوادیس
تصویر آوادیس
(دخترانه و پسرانه)
مژده، نوید، مرکب از آوا (آواز) + دیس (مانند)، نام ارمنی کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روادار
تصویر روادار
کسی که امری را جایز می شمارد، آنکه چیزی را برای کسی حلال می داند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواصیر
تصویر رواصیر
ریصارها، مربا یا ترشی ای که از چند چیز درست کنند، جمع ریصار
فرهنگ فارسی عمید
اجازه نامه ای همراه با مهر و امضای نمایندۀ یک کشور که به خارجیان برای ورود به آن کشور داده می شود، ویزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رزادیق
تصویر رزادیق
رستاق ها، روستاها، ده ها، جمع واژۀ رستاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روادف
تصویر روادف
مردم عقب مانده و درپی آینده، حروف ث، خ، ذ، ض، ظ، غ (ثخذ و ضظغ) که در آخر حروف ابجد قرار دارند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
عبارت و امضایی است که نوشته ای را دارای اعتبار می سازد مانند روادید کنسول روی گذرنامه ها. ویزا
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
نسبت است به روّاد که اسم مردی باشد. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
ابوحامد محمد بن ابراهیم روادی مروزی. از سلویه بن صالح بسیار روایت می کند و احمد بن سیار و محمد بن عبدالله بن قهزاد از او روایت دارند. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام طایفه ای است از نژاد کرد که در قرون اولیۀ اسلام در ارمنستان در نزدیکیهای دونن سکونت داشتند و بگفتۀ ابن اثیر بهترین تیره کردان بودند. ابن خلکان نام این ایل را با زبر ’را’ و ’واو’ می نگارد و پیداست که واو بی تشدید است و از این روی با کلمه ’روادی’ که نام خاندان وهسودان و مملان و با تشدید ’واو’ است تفاوت پیدا می نماید. شدادیان از این ایل کردی هستند و از اینجاست که ایشان را روادی نیز خوانده اند و حال آنکه روّادیان از نژاد عرب بودند که در زمان ابوجعفر منصور عباسی به آذربایجان آمدند و حکومت تبریز و اطراف آن را یافتند. شاذی بن مروان جد اعلای صلاح الدین ایوبی نیز از شعبه روادی بود. این طایفه از اکراد بمناسبت مقاتله با عیسویان و مدافعه از عالم اسلام شهرتی فراوان دارند. (ازشهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 ص 270) (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی)
لغت نامه دهخدا
(رَ دِ)
جمع واژۀ رادفه. (منتهی الارب). جمع واژۀ رادفه و رادوف. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به رادفه و رادوف شود.
- حروف روادف، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ را حروف روادف گویند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به هر یک از حروف مذکور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روادیدن
تصویر روادیدن
جایز دانستن، پسندیده و مطلوب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوادیه
تصویر سوادیه
توکا از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترادیف
تصویر ترادیف
قرینه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادار
تصویر روادار
مباح و جایز دارنده چیزی، انتخاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواصیر
تصویر رواصیر
جمع ریصار، از پارسی ریچاردها جمع ریصار ریچالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواقید
تصویر رواقید
خم بزرگ، خم زفت اندود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمادیه
تصویر رمادیه
کرک خاکستری از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادف
تصویر روادف
جمع رادفه، پایجوش های کویک نخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
((رَ))
امضاء یا عبارتی که نوشته ای را تأیید کرده و به آن اعتبار می بخشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روادید
تصویر روادید
صلاحدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سروادیک
تصویر سروادیک
شاعرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
جواز، ویزا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
Stoicism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
stoïcisme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
Stoizismus
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
стоїцизм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
stoicyzm
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
斯多葛主义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
estoicismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
stoicismo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
estoicismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
стоицизм
دیکشنری فارسی به روسی