جدول جو
جدول جو

معنی روادیان - جستجوی لغت در جدول جو

روادیان
(رَوْ وا)
سلسله ای از امرای محلی آذربایجان بودند. این خاندان که اصلاً از مهاجران عرب بوده اند نسب خود را به روادبن مثنی الازدی میرساندند که در عهد خلافت ابوجعفر منصور عباسی از جانب والی آذربایجان حکومت تبریز و نواحی آن را یافته بود و فرزندانش از اواسط قرن سوم قدرتی حاصل کردند و یکی از افراد آن خاندان بنام ابوالهیجا تمام آذربایجان را از وجود دشمنان خود صافی کرد و پسرش مملان با ارمنیان و گرجیان جنگهایی کرد و فتوحاتی حاصل نمود.
پسر مملان یعنی ابومنصور وهسودان از حدود سال 410 هجری قمری ببعد پادشاه آذربایجان بود و اوست که قطران شاعر مشهور را در دربار خود داشت. این وهسودان در حملۀ طغرل بر آذربایجان از میان رفت و دیگر خبری از او در دست نیست، لیکن پسرانش ابونصر مملان و ابوالهیجا منوچهر و ابوالقاسم عبدالله بعد از او مشهورند و ابونصر مملان بن وهسودان بفرمان طغرل در سال 450 به جای پدر بر تخت امارت آذربایجان نشست. قطران شاعر این هر سه پسر را مدح گفته است. (از تاریخ ادبیات صفا ج 2 ص 44). و رجوع به شهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 از ص 148 ببعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موالیان
تصویر موالیان
گوشه ای در دستگاه همایون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوردیان
تصویر فوردیان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، پروردگان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیان
تصویر رادیان
واحد اندازه گیری زاویه، معادل ۵۷ درجه و ۳۰ دقیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وادیان
تصویر وادیان
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروردیان
تصویر فروردیان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، پروردگان
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
یا رفاییان. قومی از جبارانند که در طرف شرقی اردن سکونت داشته اند، کدر لاعومر ایشان را هزیمت داد. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ وَ دَ)
به معنی فروردگان است که پنج روز آخر سال فارسیان باشد و آن را خمسۀ مسترقه میگویند. (برهان). جشن فروردیان جشن فرودها. (فروهران) است که هنگام فرودآمدن فروهران بزمین محسوب میشود و آن ده روز است از اشتادروز تا انیران روز از اسفندماه و پنج روز گاتها (خرده اوستا تألیف پورداود صص 218-219). رجوع به فروردگان شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
قریه ای بر یکی از شاخابه های جیحون از اعمال بلخ است و مولد ناصرخسرو علوی بدان جا بود. امروز نیز قبادیان نام خره ای است در همان محل در شمال شرقی بلخ نزدیک ترمذ و نیز قریه ای به همین نام در اطلس های فعلی در ماوراء جیحون رسم شده است:
تا تو به صدر ملک نشستی قبادوار
هرگز به راه نخشب و راه قبادیان...
فرخی.
رجوع به قباذیان شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
سواریان. دهی از دهستان راهجرد است که در بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع است و 746 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نسبت ایشان به زیاد فارسی است و او را زیاد قبانی گویند، زیرا که اول کسی که قبان به خراسان آورد او بود، و من اولاده ابوعلی الحسین بن محمد بن زیاد و از اولاد او در خاک بیهق امراء و علماء و اکابر و دهاقین بودند، رجوع به زیادی و تاریخ بیهق صص 129- 132 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زُ)
فرقه ای که افراد آن از آیین زروانی پیروی می کردند. (فرهنگ فارسی معین 590). پیروان زروان. رجوع به زروان، مادۀ قبل و ایران باستان ج 2 صص 1523- 1525 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از شهرستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 45هزارگزی باختر زرند و 23هزارگزی باختر راه مالروزرند به رفسنجان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
امتان مه آباد را گویند و آن نخستین پیغمبری بوده است که بعجم مبعوث شد و کتاب او را دساتیر خوانند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(وو)
بنا بتعبیر نظامی گنجوی منسوب به داود سلجوقی یعنی داود بن محمود بن ملکشاه سلجوقی از سلاجقۀ بزرگ است که از شوال 525تا جمادی الاخرۀ 526 هجری قمری سلطنت داشته است. بدین توضیح که نظامی در اقبالنامه، که آنرا بنام ملک عزالدین مسعود بن ارسلان سلجوقی حاکم موصل ساخته است، در ذکر نسب ممدوح یعنی در ذکر از پدر و جد او داود سلجوقی و محمود سلجوقی به نسبت داودیان و محمودیان تعبیر میکند و ابیات وی در این باره چنین است:
سر سرفرازان و گردنکشان
ملک عزدین قاهر شه نشان
طرفدار موصل به فرزانگی
قدرخان شاهان به مردانگی
چو محمود با فر و فرهنگ و شرم
چو داود ازو گشته پولاد نرم
به طغرای دولت ز محمودیان
بتوقیع نسبت ز داودیان.
(اقبالنامه چ وحید ص 30)
لغت نامه دهخدا
(اُسْ سا)
جمهوری اسادیان، آنگاه که اسکندر مقدونی به سند رسید رسولانی از مردم جمهوری اسادیان نزد او رفته اظهار انقیاد کردند. (ایران باستان ص 1833 و 1842)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
قبیله ای از ’قینیان’ یا ’مدینیان’ بودند که نسب به ’یهوناداب بن رکاب’ می رسانیدند و به مدینیان شهرت یافتند. طبق روایت تورات یهوناداب شخص غیوری بود و در عبادت خدا می کوشید. وی با ’یاهو’ برای معدوم کردن خاندان آحاب - که پرستندۀ بعل بودند - همداستان گردید. قوم او به دستور وی قومی مستقل و صلحدوست و چادرنشین گردیدند و از جایی به جایی نقل مکان می کردند. چون بخت نصر یهودیه را فتح کردرکابیان به اورشلیم گریختند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بادیان، (دهار)، رازیانه، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
شهری است از خراسان: طولش ازجزایر خالدات ’فب’ و عرض از خط استوا ’لح’، کیقباد اول کیانیان ساخت. شهری کوچک است و قصبات نویده و واشجرد و شومان از توابع اوست. هوای گرمسیری دارد و دراو زعفران بسیار بود. (نزهه القلوب ج 3 ص 156). ولایت و شهری است بر کنار جیحون فوق ترمذ و میان آن وختل. این شهر از ترمذ کوچکتر است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رواقی. رواقیون. اهل اسطوانه. (دزی ج 1 ص 22). حکمای اشراقیان که از مکاشفه احوال ضمائر معلوم می کردند و در کتابی نوشته بودکه رواقیان از آن گویند که ایشان بر رواق نشسته معالجۀ بیماران می کردند و احتیاج به نبض گیری نداشتند. (غیاث اللغات) (آنندراج). جمعی از فلاسفه اند که کیش بت پرستی داشتند و در قرن سوم قبل از میلاد مسیح پیدا شدند و به فریسیان شبیه بودند. مؤسس این فلسفه و طریقه زینو (زنون) همواره در رواقی نشسته ایشان را تعلیم میداد. تعالیم اینان شبیه به تعالیم مذهب مسیح است، اما در بعضی موارد با مذهب مسیحیان مخالفت دارند، از آن جمله فضیلت ایشان مبنی بر عجب و تکبر بود و حال آنکه مذهب مسیح به حلم و تواضع امر می کند و نیز گویند که نفس حکمت برای تصفیه و سعادتمند کردن انسان کافی است و مصیبتهای این جهان فقط شرور و نتایج وهمیۀ غیرحقیقیه اند و شخص حکیم را نشاید که از حزن متأثر شود و به فرح متوکل گردد و اینان در افعال و اعمال خود بسیار صابر و امین بودند. از مشاهیر این طریقه یکی اپکتتیس است که در حدود سال 115 میلادی درگذشت و دیگری مرقس اوریلیوس امپراطور بود که از سنۀ 121 تا 180 میلادی می زیست. پیروان این فلسفه نسبت به سایر طوایف در اکتساب فضایل و آداب خود کمال حرص داشتند و به وحدانیت خدا معتقد بوده آفرینش عالم را به واسطۀ کلمه کن و شمول عنایت الهی را بر جملۀ کاینات مسلم میداشتند. (از قاموس کتاب مقدس ذیل مادۀ رواقیین).
فروغی آرد: همچنانکه اریستیپوس واسطۀ میان سقراط و ابیقور بوده کلبی ها هم واسطۀ میان آن مرد بزرگ و رواقیان بوده اند و این جمله حکمت را تنها برای تعیین تکلیف زندگانی و دستوراخلاقی میدانستند و استفادۀ علمی از آن نمی خواستند و بحث علت و معلول را به اندازه ای که به اخلاق مدد می رساند روا می داشتند، حتی درباره رواقیان میتوان گفت جمعیت ایشان جنبۀ مذهبی بیشتر داشت تا فلسفی. در هر حال سرسلسلۀ این جماعت زینون نامی از اهل قبرس و از معاصران ابیقور بود و دیگری از معتبرترین آنها خروسبس از مردم آسیای صغیر که شاگرد و جانشین زینون بوده است و آنان را رواقی از آن رو گفته اند که حوزۀایشان در یکی از رواقهای شهر آتن منعقد می شد. به عقیدۀ رواقیان کلی یعنی آنچه افلاطون مثال و ارسطو صورت یا تصور می خواند تنها در ذهن موجود است و ذهن انسان لوحی است ساده و معلومات او منحصراً از خارج به دست می آید یعنی بوسیلۀ محسوسات که در ذهن همچون نقش بر موم می باشد. و فهم انسان چهار مرتبه دارد، وهم و گمان و ادراک و علم که مرتبۀ یقین است و این چهار مرتبه را به اشاره بوسیلۀ مشت باز و مشت نیم بسته و مشت بسته و مشتی که در مشت دیگر قرار گرفته باشد نمودار میکردند. کلیۀ رواقیان به منطق اهمیت تمام میدادند و بسیاری از اصطلاحها و فصل و بابهای این فن را آنها وضع و تنقیح کرده اند.
فلسفۀ رواقیان: فلسفۀ رواقیان نوعی از وحدت وجود است اما جسمانی نه روحانی، به این معنی که جز جسم وجودی قائل نیستند و معتقدند که آن فاعل است یا منفعل. فاعل یعنی قوه (بمعنی قدرت نه به اصطلاح ارسطو) آن است که در انسان روح یا نفس و در کلیۀ عالم پروردگار خوانده می شود و منفعل آن است که در انسان بدن و در عالم ماده می نامند و این دو امر یعنی قوه و ماده یا روح و بدن یا خدا و ماسوی که حقیقت آنها واحد است با یکدیگر مزج کلی دارند چنانکه وجود یکی در تمامی وجود دیگری ساری است و انسان عالم صغیر است و جهان عالم کبیر. در باب حقیقت عالم از رأی هرقلیطوس پیروی می کنند که اصل وجود را آتش می دانست و آتش بدوی به هوا و آب وخاک تبدیل یافت و دمی الهی دردمیده شد و بنابراین هر فردی از موجودات از دم الهی بهره ای دارد و آن به قوه ای که در او موجود است اجزاء عالم را نگاه میدارد. مدار امر عالم بر ادوار است و عاقبت متلاشی می گردد ورجوع به اصل یعنی آتش بدوی می کند، پس از آن دور دیگر آغاز میشود و کاملاً مانند دور سابق جریان می یابد وآن نیز سرانجام متلاشی می گردد و همچنین بینهایت. رواقیان جریان امور عالم را ضروری میدانند و جبری مذهبند. در امور اخلاقی بیان ایشان از این قرار است: انسان که عالم صغیر است و جسماً و روحاً پاره ای از عالم کبیر می باشد ناچار باید از قوانین طبیعت پیروی کند و چون در عالم کبیر طبیعت محکوم عقل کل است که داخل وجود اوست انسان هم باید عقل را حاکم بر اعمال خود بداند، پس عمل نیک و فضیلت آن است که با عقل سازگار باشدو بنابراین انسان باید نفسانیات را که از حکم عقل منحرف میشوند از خود دور کند و سکون خاطر را رها نکرده تأثر به خود راه ندهد و اگر چنین کرد و نفس را مغلوب عقل نمود فاعل مختار خواهد بود زیرا جز آنچه عقل حکم می کند آرزو نخواهد بود و هرچه آرزو کند به آن خواهد رسید. پس امور خارجی در آزادی و اختیار و خوشی و سعادت انسان تأثیری ندارد و خوشی امری درونی است یعنی به خرسندی خاطر است و هرچه خود را از علائق بیشتر رهایی دهد وارسته تر خواهد بود و اهتمام در وارستگی و آزادی چنان برای انسان واجب است که جهت استخلاص ازقیود و ناملایمات به خودکشی هم اگر محتاج شود باک نیست و از رواقیان کسانی که رشتۀ حیات خویش را به اختیار قطع کرده اند متعدد هستند.
فضایل از نظر رواقیان: فضیلت مقصود بالذات و غایت او خود اوست و آن در واقع یکی بیش نیست، یعنی حکمت یا شیوۀ عقلایی که جنبه های مختلف دارد، مثلاً اگر از حیث ترس و بی باکی ملحوظ شود دلیری نام می گیرد و اگر نسبت به تمتعات در نظربگیرند خودداری خوانده میشود و هرگاه در تعیین حصه ها و حقوق مردم منظور گردد دادگری خواهد بود و نظر به اینکه فضایل همه از یک منشاء می باشند هر کس دارای یکی از آنها باشد جامع همه فضایل است و اگر فاقد باشد جامع رذایل خواهد بود. چون رواقیان اصول مذکور در فوق را در زندگانی مدار عمل قرار می دادند و جز تقید به پیروی از طبیعت و عقل هیچ امر دیگر را قابل اعتبار و اعتنا و اندیشه نمی دانستند در نزد مردم به نخوت و بیقیدی و عدم عاطفه و درویشی و قناعت و بردباری و خودداری معروف گشته و از این جهات ضرب المثل شده اند. اختلاف اقوام و ملل را هم قائل نبودند و همه مردم رامتساوی دانسته فرزند جهان می خواندند و بنده گرفتن را جایز نمی شمردند. (نقل از سیر حکمت در اروپا تألیف محمدعلی فروغی).
در کتاب تاریخ علم تألیف جرج سارتون و ترجمه احمد آرام چنین آمده است: نمی توان گفت تاریخ پیدا شدن مذهب رواقی در چه زمان بوده، زیرا نمی دانیم مؤسس این مکتب یعنی زنون چه وقت بدنیا آمده است، چون نزدیکترین تاریخ تولدی که برای وی گفته اند یعنی سال 336 قبل از میلاد را در نظر بگیریم آن گاه باید گفت که مذهب رواقی بسختی می تواند از محصولات این قرن باشد و اگر هم باشد به سالهای اخیر آن مربوط می شود، ولی این تاریخ را تا سال 348 و حتی 356 نیز بالا برده اند و زنون به این ترتیب از معاصران سالخورده تر اپیکوروس (ابیقور) بشمار می رود. زنون تدریس خود را در آتن در تالار یا رواقی آغاز کرد که آنرا تالار منقش یا ستوآ می نامیدند، چه در اواسط قرن پنجم قبل از میلاد بوسیلۀ پولوگنوتوس ثاسوسی ’مخترع نقاشی’ نقاشی شده بود. آن تالار را شاعران برای محل اجتماع خود انتخاب می کردند و احتمال دارد که درهای آن بر روی کسانی که میخواستند در آنجا گرد یکدیگر جمع شوند بازبوده باشد. چون زنون در آنجا به تدریس پرداخت مدرسه او را رواق و پیروان اورا رواقیان نامیده اند. بدشواری می توان در فلسفۀ رواقی آنچه را منتسب به مؤسس آن است از آنچه بوسیلۀ کلئانتس و دیگر پیروان زنون بر آن افزوده شد جدا کرد. بدون شک زنون اصول عقاید این فلسفه را وضع و تشریح کرد و با گذشت زمان تغییراتی بر این اصول وارد شدکه چندان مهم نبوده است. زنون فلسفه را به سه قسمت اساسی تقسیم می کرد: فیزیک و اخلاق و منطق. فیزیک شالودۀ معرفت است. منطق او از انتیستنس و دیودوروس کرونوس گرفته شده یعنی مطابق نمونۀ کلبی و مگارایی است ولی خود زنون نیز شخصاً در جهات مختلف چیزهایی بر آن افزوده است. مثلاً در منطق او توجه بیشتری به مطالب صرف و نحوی شده است و صرف و نحو یونانی را می توان تاحد زیادی از مخترعات زنون دانست. شاخه های دیگر منطق عبارت بود از معانی و بیان و جدل (دیالکتیک). معرفت شناسی یا بحث در امور عامۀ رواقیان نیز از ابتکارات خود ایشان است. به عقیدۀ آنان معرفت از راه ادراکات حسی فراهم میشود، با وجود این باید به این گونه ادراکات با احتیاط نظر کنندو چنان نباشد که انسان هنگام استفاده از آنها دچار اوهام و خیالبافیها شود. فیزیک رواقی مخلوطی از مادیگری و وحدت وجود بود. رواقیان معتقد به وجود نیرو یا کششی بودند که همه جا باماده همراه است و همین کشش را سبب جزر و مد جهان می دانستند. این گروه نیز مانند پیروان اپیکوروس دچار تناقضات و ابهاماتی بودند، چه مانند ایشان به روحی اعتقاد داشتند که مادی است و از ماده ای ظریفتر و لطیفتر از بدن ساخته شده است و نفوس در نظر ایشان جسمانی بود نه روحانی. بیشتر توجه ایشان معطوف به اخلاق بود و اندیشۀ سقراط را که می گفت فضیلت همان معرفت است، رواقیان به صورت کاملتری درآورده بودند: معرفت حقیقی آن است که آدمی موافق با عقل یا طبیعت زیست کند، و این خود مستلزم آشنایی و معرفت کامل طبیعت است (علم فیزیک، علم الهی). معرفت علمی خالص ایشان بیشتر از آنکه رنگ ارسطویی داشته باشد رنگ افلاطونی داشت، و بهمین جهت چندان روشن و خالص نبود. مثلاً اینکه افلاطون جهان کبیر را متوازی با جهان صغیر می دانست، سبب این اشتباه آنان شده بود که برای خبرگیری از غیب اهمیت فراوان قائل شوند. در این خصوص ایشان تابع سنن قدیمی یونان بودند و به این ترتیب خود را در درجۀ پست تر ازپیروان اپیکوروس قرار داده اند.
رواقیان ذره بینی را قبول نداشتند ولی جهانی که به تصور ایشان می رسید کمتر از جهان ذره جنبۀ مادی نداشت. هر چیز از چهار عنصر ساخته شده که ترتیب آنها برحسب ازدیاد درجۀ لطافت چنین است: خاک، آب، هوا، آتش. خدا و عقل نیز مادی است، خواه عقل جهانی و خواه عقل فردی که شبیه است به جزئی که از خدا جدا شده باشد. این عقل را نوعی ازنفس و دم گرم می دانستند. روح و نفس از آتش ساخته شده و در پایان دورۀ جهان یک حریق جهانی همه این ارواح را به آتش الهی بازمی گرداند و پس از آن آفرینش جدیدی امکان پذیر می شود. با وجود این باید دانست که این مطالب از مخترعات رواقیان متأخر است و نباید آنها را متعلق به زمانهای دورتر دانست. نکتۀ مهمی که در این فلسفه از زمان زنون به بعد وجود داشته این است که جهان از ماده و عقل ساخته شده است و خود عقل و ماده دو جلوۀ مختلف از حقیقت واحدی هستند، نه عقل بدون ماده وجود پیدا می کند و نه ماده بدون عقل. بعبارت دیگر خدا تنها نیرویی است که در همه جا نفوذ و سریان دارد، با وجود این، نیرو و قوه را نمیتوان از باقی جهان جدا کرد. بطور خلاصه باید گفت که مذهب رواقی کمتر از مذهب اپیکوروس جنبۀ مادی نداشته، منتها جنبۀعقلی آن کمتر بوده است. اوج فلسفۀ رواقی و افتخار ابدی آن در مورد امور اخلاقی است، خیر اساسی تقوی و فضیلت است و فضیلت یعنی اینکه آدمی مطابق با عقل یا طبیعت زیست کند. صاحب فضیلت بودن خیر منحصر به فرد و صاحب فضیلت نبودن شر منحصر به فرد است. هر چیز دیگر جز آن، از درویشی و بیماری و رنج و مرگ قابل اعتنا نیست. مرد خوبی که کسی نتواند تقوی و فضیلت را از وی بازستاند شکست ناپذیر است. چون چنین شخصی به خود رجوع کند و به این نکته متوجه شود که اغلب بدبختیها از تصور و اعتقاد است، همین اعتقاد سبب آن می شود که به خود متکی باشد و منفعل نشود و از درد و رنج آزاد بماند. این سکوت و سکون شبیه همان است که اپیکوروسیان (ابیقوریان) داشته اند، منتها جنبۀ انفعالی آن کمتر و نیرومندی آن بیشتر است (یا در زمان رومیان چنین شده). تنها کافی نیست که شخص تحمل و بردباری نشان دهد بلکه شجاع نیز باید باشد. یکی از لوازم مذهب رواقی آن بود که مرد حکیم ناچار باید تحصیل معرفت کند، چه برای آنکه کسی بتواند بر وفق طبیعت زندگی کند، لازم است که جهان را بفهمد و بشناسد. ولی متأسفانه بیشتر رواقیان به علم و معرفت مختصری درباره طبیعت قناعت می کردند و فاقد حس کنجکاوی علمی بودند. فلسفۀ رواقی دل را ترقی می داد ولی حدت ذهن و فکر را سبب نمی شد. رواقیان به مشیت قائل بودند ولی چنان می پنداشتند که راههای مشیت را از طریق توسل به غیب می توان پیدا کرد واین خود نمونۀ برجسته ای از تناقضات موجود در آن فلسفه است که از فقدان دقت علمی و از تسلیم شدن به احساسات و عواطفی که بنابر سنن و تقالید به آنان رسیده بود، نتیجه شده است. کتاب ’سیاست’ از آثار گمشدۀ زنون است و بنا به گفتۀ پلوتارک این کتاب را در جواب کتاب ’جمهوریت’ افلاطون نوشته بود. بنابراین باید گفت که رواقیان به سیاست توجه داشته اند و از این حیث بر پیروان اپیکوروس تفوق دارند، چه آنان با سکون و آرامش خود از سیاست دوری کردند. مرد رواقی چنان می پنداشت که وظیفۀ وی آن است که در بلند کردن بار سیاست سهم خود را ادا کند، و همین مطلب است که معلوم می دارد چرا فلسفۀ رواقی در قانونگزاری و اصول ادارۀ امپراتوری روم موفقیت پیدا کرده است. اصلی ترین و عالی ترین جنبۀ اخلاق و سیاست رواقی احساس اشتراک و همکاری است که نه تنها باید در مورد اهل میهن و کشور انجام شود، بلکه باید با تمام مردم جهان چنین باشد. در تحت تأثیر انقلاب شگفت انگیزی که با جهانگشایی اسکندر پیش آمده بود، این مردم توانستند از زیر بار یکی از نیرومندترین سنتهای یونان شانه تهی کنند و روح شهر مرکزی دوران هلنی را کنار بگذارند. رواقیان را باید از لحاظ تاریخ نخستین مردم معتقد به ’جهان وطنی’ دانست. این عقیده وحدت نوع بشر یکی از منابع قانون رومی ’حقوق اشخاص’ است که قاموس ملتها و قانون طبیعت بشمار می رود. (نقل به اختصار از تاریخ علم تألیف جرج سارتن ترجمه احمد آرام). و رجوع بدان کتاب صص 646- 653 و رواقیون و رواقیین و اهل اسطوانه ذیل مادۀ اسطوانه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ وَ)
راوندیان. دراصل روندیان و معروف راوندیان است. (مجمل التواریخ و القصص ذیل 329) : به کوفه اندر جماعتی بودند که ایشان را روندیان خواندندی و به ربوبیت منصور همی گفتندو اصل ایشان از عبدالله رونده برخاست و تناسخ داشتند. (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راوندیه شود
لغت نامه دهخدا
نام شهری است در مغرب فرانسه از ایالت شارانت ماریتیم که مطابق سرشماری سال 1954 میلادی دارای 11256 تن سکنه است، (از دائرهالمعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا
واحد زاویه است و مقدار آن زاویۀ مرکزی است که قوس آن برابر با شعاع دایره باشد و مقدار آن برحسب درجه پنجاه و هفت درجه و کسری است، (دیکسیونر فنی شامبر ’چمبرز’ چاپ انگلیس سال 1945 ذیل کلمه رادیان)
لغت نامه دهخدا
نام قومی است، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهر بزرگی است از ناحیۀ زبید یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
رمن پارسی از موالی تازی بندگان، نام گوشه ای در دستگاه همایون جمع موالی بسیاق فارسی: مولی ها بندگان، گوشه ایست از دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواقیان
تصویر رواقیان
جمع رواقی، ستاوندیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبادیان
تصویر قبادیان
کواتان کوادان نام شهری در خراسان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوردیان
تصویر فوردیان
پنج روز آخر سال خمسه مسترقه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
فرهنگ لغت هوشیار
جشن فروردها است که بهنگام فرود آمدن فروهران بزمین محسوب می شود و آن روز ده روز است از اشتاد روز تا انیران روز از اسفند ماه و پنج روز گاتها. توضیح در فرهنگها فروردیان مرادف فروردگان آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانیدن
تصویر روانیدن
فرستادن ارسال، جاری ساختن، رایج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادیدن
تصویر روادیدن
جایز دانستن، پسندیده و مطلوب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواقیون
تصویر رواقیون
جمع رواقی، ستاوندیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادیان
تصویر وادیان
((اِ))
بادیان، رازیانه
فرهنگ فارسی معین