- رهیق
- شراب، باده
معنی رهیق - جستجوی لغت در جدول جو
- رهیق ((رَ))
- خمر، باده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تهمت کردن کسیرا به بدی
کم مایه
دوست، همدل، همراه
خالص، پسندیده
می ناب، بوی خوش، نژاد ناب، مشک ناب، شیره گل خالص ناب بی غش، می خالص شراب بیغش باده ناب
مرد نیکو و باریک قد، خوش قد و قامت
باریک، نازک
یار، همراه
مرهون، گرو کرده شده
سوده، شکسته
سخت گیر
سم سودگی در ستور، شتر پر شیر، خاکریزان، کمان باریک
سست نرم و نازک
دراز گردن
دم فرو بردن، بانگ گوشخراش، واپسین آواز خر نفس کشیدن داخل شدن هوا در ریتین
گروگذاشته شده، مرهون
خالص، بی غش، شراب بی غش، بادۀ ناب
مقابل غلیظ، آبکی، کنایه از حساس مثلاً قلب رقیق، کنایه از نرم، لطیف مثلاً شعر رقیق، نازک، ظریف، جمع ارقّاء، مملوک، بنده، برده، غلام
فرو بردن دم ونفس، صدای حیوانات مخصوصاً صدای خر، کنایه از زشت و ناخوشایند مانند صدای خر
خالص، صاف، صافی، پسندیده، مطلوب، خوشایند و نیکو، خوش رو
خوش قد و قامت، خوش اندام، زیبا و ظریف، لفظ یا خط زیبا و ظریف
بانگ خر
((رَ))
فرهنگ فارسی معین
دوست، یار، همنشین، همدم، جمع رفقاء
رفیق نیمه راه: کنایه از کسی که به همراهی خود تا پایان ادامه ندهد
رفیق نیمه راه: کنایه از کسی که به همراهی خود تا پایان ادامه ندهد
بانگ خر
یار، دوست، همراه
رونده، راه افتاده، مسافر، راهی