جدول جو
جدول جو

معنی رهیق - جستجوی لغت در جدول جو

رهیق
شراب، باده
تصویری از رهیق
تصویر رهیق
فرهنگ لغت هوشیار
رهیق
((رَ))
خمر، باده
تصویری از رهیق
تصویر رهیق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترهیق
تصویر ترهیق
تهمت کردن کسیرا به بدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیق
تصویر رقیق
کم مایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رفیق
تصویر رفیق
دوست، همدل، همراه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایق
تصویر رایق
خالص، پسندیده
فرهنگ لغت هوشیار
می ناب، بوی خوش، نژاد ناب، مشک ناب، شیره گل خالص ناب بی غش، می خالص شراب بیغش باده ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشیق
تصویر رشیق
مرد نیکو و باریک قد، خوش قد و قامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیق
تصویر رقیق
باریک، نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفیق
تصویر رفیق
یار، همراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهین
تصویر رهین
مرهون، گرو کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهیک
تصویر رهیک
سوده، شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهیص
تصویر رهیص
سخت گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهیش
تصویر رهیش
سم سودگی در ستور، شتر پر شیر، خاکریزان، کمان باریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهیج
تصویر رهیج
سست نرم و نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهیق
تصویر اهیق
دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار
دم فرو بردن، بانگ گوشخراش، واپسین آواز خر نفس کشیدن داخل شدن هوا در ریتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهین
تصویر رهین
گروگذاشته شده، مرهون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحیق
تصویر رحیق
خالص، بی غش، شراب بی غش، بادۀ ناب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقیق
تصویر رقیق
مقابل غلیظ، آبکی، کنایه از حساس مثلاً قلب رقیق، کنایه از نرم، لطیف مثلاً شعر رقیق، نازک، ظریف، جمع ارقّاء، مملوک، بنده، برده، غلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهیق
تصویر شهیق
فرو بردن دم ونفس، صدای حیوانات مخصوصاً صدای خر، کنایه از زشت و ناخوشایند مانند صدای خر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رایق
تصویر رایق
خالص، صاف، صافی، پسندیده، مطلوب، خوشایند و نیکو، خوش رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشیق
تصویر رشیق
خوش قد و قامت، خوش اندام، زیبا و ظریف، لفظ یا خط زیبا و ظریف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیق
تصویر نهیق
بانگ خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایق
تصویر رایق
((یِ))
صاف، صافی، خوش آیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقیق
تصویر رقیق
((رَ))
نازک، نرم، آبکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفیق
تصویر رفیق
((رَ))
دوست، یار، همنشین، همدم، جمع رفقاء
رفیق نیمه راه: کنایه از کسی که به همراهی خود تا پایان ادامه ندهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشیق
تصویر رشیق
((رَ))
خوش اندام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهین
تصویر رهین
((رَ))
گرو گذاشته شده، کفیل، ضامن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهیق
تصویر شهیق
((شَ))
نفس کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهیق
تصویر نهیق
((نَ))
بانگ خر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهیق
تصویر نهیق
بانگ خر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفیق
تصویر رفیق
یار، دوست، همراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهی
تصویر رهی
(پسرانه)
راهی شده، روان، مسافر، غلام، بنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهی
تصویر رهی
رونده، راه افتاده، مسافر، راهی
فرهنگ لغت هوشیار