جدول جو
جدول جو

معنی رهنمایی - جستجوی لغت در جدول جو

رهنمایی
(رَ نُ / نِ / نَ)
راهنمائی. هدایت و دلالت و ارشاد. (ناظم الاطباء). راهنمایی. رهنمونی. راهنمونی. (یادداشت مؤلف) :
چه طرفها که نبستم ز رهنمایی دل
دلیل رهزن من مست خواب و راه خطیر.
خاقانی.
گمراه و سخن ز رهنمایی
در ده نه و لاف کدخدایی.
نظامی.
- رهنمایی کردن، ارشاد. هدایت:
سخن ار دل شکن نباشد و سخت
رهنمایی کجا کند سوی بخت.
اوحدی.
رجوع به رهنمای و راهنمایی شود
لغت نامه دهخدا
رهنمایی
رهنمونی، ارشاد، دلالت
تصویری از رهنمایی
تصویر رهنمایی
فرهنگ لغت هوشیار
رهنمایی
ارشاد، دلالت، رهبری، رهنمونی، رهنمون، هدایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
راه نشان دادن به کسی، عمل راهنما، رهبری، هدایت، رسیدگی به عبور و مرور وسایط نقلیه، دورۀ تحصیلی سه ساله بعد از ابتدایی و قبل از دبیرستان
فرهنگ فارسی عمید
(یِ تَ / تِ)
رهنما. راهنمای. راهنما. رهنما. دلیل. هادی. رهبر. (یادداشت مؤلف). نمایندۀ راه. (شرفنامۀ منیری) :
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای.
فردوسی.
گرفتند نفرین بر آن رهنمای
به زخمش فکندند هریک ز پای.
فردوسی.
هر جایگه که رای کند دولتش رفیق
هر جایگه که روی کند بخت رهنمای.
فرخی.
سپاس از خدا ایزد رهنمای
که از کاف و نون کرد گیتی به پای.
اسدی.
رجوع به راهنمای و رهنما و راهنما شود
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ)
راهنمائی. عمل راهنمای.دلالت و هدایت. (ناظم الاطباء). ارائۀ طریق. رهنمایی. رهنمونی. راهنمونی. راهنمون شدن. ارشاد. رهبری. هدی. (منتهی الارب) : و راهنمایی شان کرده بود به چنگ زدن به چیزی که هرگز نگسلد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312). و راهنمایی کند او را (القادر باﷲ را) بسوی راه راست. (تاریخ بیهقی چاپ دکتر فیاض ص 308).
- ادارۀ راهنمایی و رانندگی، نام اداره ای از توابع شهربانی کل کشور ایران که حفظ نظم و قوانین و نظامات مربوط به عبور و مرور وسایط نقلیه و دارندگان و رانندگان آن وسایط و هدایت آنان را بعهده دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از راهنمائی
تصویر راهنمائی
دلالت و هدایت، ارشاد، رهبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمایی
تصویر برهمایی
منسوب به برهما پیرو فرقه برهمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهنمونی
تصویر رهنمونی
هدایت دلالت، بدرقه
فرهنگ لغت هوشیار
عمل راهنما هدایت رهبری. یا اداره راهنمایی و رانندگی اداره ای در شهربانی که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است شعبه تامین وسایل عبور و مرور و وسایل نقلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
عمل راهنما، هدایت، راهبری
اداره راهنمایی و رانندگی: اداره ای که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
هدایت
فرهنگ واژه فارسی سره
ارشاد، رهنمونی، هدایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
إرشادٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
Hint, Guidance, Mentorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientation, indice, mentorat
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
руководство , намёк , наставничество
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
rehberlik, ipucu, mentorluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
رہنمائی , اشارہ , رہنمائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
নির্দেশনা , ইঙ্গিত , পরামর্শদান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
การแนะนำ , บอกใบ้ , การให้คำปรึกษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
mwelekeo, kidokezo, ushauri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
ガイダンス , ヒント , メンタリング
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
지도 , 힌트 , 멘토링
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
Anleitung, Hinweis, Mentoring
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
הדרכה , רמז , חונכות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
pengarahan, petunjuk, pendampingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
मार्गदर्शन , संकेत , मार्गदर्शन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientación, pista, mentoría
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientamento, suggerimento, mentoring
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientação, dica, mentoria
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
指导 , 提示 , 导师制度
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
wskazówki, wskazówka, mentoring
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
настанови , підказка , менторство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
begeleiding, aanwijzing, mentorschap
دیکشنری فارسی به هلندی