- رهاص
- والا دگر چینه کش
معنی رهاص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گل مالیدن پی ساختن، ستیهیدن، آماده شدن، پافشاری در گناه، بر پاکردن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام پسر گودرز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
سرب اسرب ارزیز. توضیح: رصاص بر دو قسم است: سیاه که همان سرب و ابار باشد سپید که قلعی و قصدیر بود
پای کوبنده، بازیگر، پایگر
سخت گیر
نغمه و آهنگسیت از موسیقی قدیم
متاع، کالا
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد
فراخ گسترده، فراخ کس
متاع، کالا، رخت خانه
آنکه شغلش رقصیدن است، پاندول ساعت
گرو بستن، شرط بستن، شرط بندی در اسب دوانی
قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، ارزیر، ارزیز،
سرب
سرب
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاب، راهوی
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاو، راهوی
جمع رهن، گرو
Dancer
танцор
Tänzer
танцюрист
tancerz
dançarino
ballerino
bailarín
danseur
danser
नर्तक