جدول جو
جدول جو

معنی رنوه - جستجوی لغت در جدول جو

رنوه
پاره گوشت
تصویری از رنوه
تصویر رنوه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرنوه
تصویر هرنوه
دانه ای شبیه فلفل، زرد رنگ و خوش بو، بار درخت عود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجه
تصویر رنجه
زحمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنوه
تصویر بنوه
پسری، فرزند خواندگی خرمن غله و کاه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوه
تصویر ربوه
ربوه پشته بلندی، گروه ده هزار تنی پشته بلندی توده بلند
فرهنگ لغت هوشیار
گام، جای بلند، دم از زمان، چشمبرد تا جایی که چشم می تواند ببیند، پایه در دربار شاه، گره سخت یا گره سست از واژگان دو پهلو، فراخی، فراخوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضوه
تصویر رضوه
خرسندی خشنودی
فرهنگ لغت هوشیار
سستی کرخی، نرم در تازی به سیزده وات نرم (حروف الرخوه) گفته می شود ثاء حاء خاء ذال زای ظاء صاد ضاد غین فاء سین شین هاء
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیزی که به کسی دهند تا کاری بر خلاف وظیفه خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگوه
تصویر رگوه
جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
آبخوری چرمی، دولک دول کوچک، بنک جوش (بنک قهوه)، کشتی، آوند شیره کشی مشک خرد نیمه مشک، کوزه آبخوری جمع رکاء رکوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنوع
تصویر رنوع
برگشتن گونه، پژمریدن، کاهیدن، لاغر شدن، بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنود
تصویر رنود
رندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنمه
تصویر رنمه
آواز نیکو، گیاهی باریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنکه
تصویر رنکه
تازی گشته شاه ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنده
تصویر رنده
افزاری باشد که درودگران چوب و تخته را با ان هموار می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجه
تصویر رنجه
بیماری، رنج، درد، خرامی از روی ناز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهوه
تصویر رهوه
پشته، پسته از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریوه
تصویر ریوه
پشته، تپه، تل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنوه
تصویر خنوه
پلیدی سرگین پلیدی، شکاف شکاف کلبه و کپر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوه
تصویر تنوه
بلند پایه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوه
تصویر سنوه
سال زمانه زمانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوه
تصویر ربوه
زمین بلند، پشته، تپه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنبه
تصویر رنبه
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رومه، رنب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجه
تصویر رنجه
آزرده، رنجیده، دل آزرده، دل تنگ
رنجه داشتن: رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن، برای مثال جنگ یک سو نه و دل شاد بزی / خویشتن را و مرا رنجه مدار (فرخی - ۱۳۹)
رنجه شدن: رنجه گشتن، رنجه گردیدن، رنجیده شدن، آزرده شدن
رنجه کردن: رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن، برای مثال هر که با پولادبازو پنجه کرد / ساعد مسکین خود را رنجه کرد (سعدی - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکوه
تصویر رکوه
مشک کوچک، ظرف چرمی کوچک برای آب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریوه
تصویر ریوه
تل، پشته، تپه، گردونۀ کوه، گریوه
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، ریو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنوه
تصویر بنوه
بنو، خرمن، خرمن گندم یا جو، تودۀ چیزی، غله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنود
تصویر رنود
رندها، زیرک ها، زرنگ ها، حیله گر ها، بی باک ها، بی قیدها، لاابالی ها، پست و فرومایگان، جمع واژۀ رند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنوه
تصویر غنوه
توانگری
فرهنگ لغت هوشیار
ورزش، گوسبند دوشیدنی، خوشه، گله داشتن بی هنباز قناه قنات بنگرید به قناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنوه
تصویر کنوه
کنیه بنگرید به کنیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوه
تصویر ربوه
((رَ وَ یا وِ))
پشته، بلندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنده
تصویر رنده
((رَ دِ))
ابزاری که با آن چوب و تخته را تراشند، ابزاری برای خرد کردن مواد غذایی، رند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنجه
تصویر رنجه
((رَ جِ))
رنج کشیده، دردمند، بیمار، غمگین، آزرده، رنجور
فرهنگ فارسی معین