- رنوه
- پاره گوشت
معنی رنوه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دانه ای شبیه فلفل، زرد رنگ و خوش بو، بار درخت عود
زحمت
پسری، فرزند خواندگی خرمن غله و کاه و غیره
ربوه پشته بلندی، گروه ده هزار تنی پشته بلندی توده بلند
گام، جای بلند، دم از زمان، چشمبرد تا جایی که چشم می تواند ببیند، پایه در دربار شاه، گره سخت یا گره سست از واژگان دو پهلو، فراخی، فراخوانی
خرسندی خشنودی
سستی کرخی، نرم در تازی به سیزده وات نرم (حروف الرخوه) گفته می شود ثاء حاء خاء ذال زای ظاء صاد ضاد غین فاء سین شین هاء
هر چیزی که به کسی دهند تا کاری بر خلاف وظیفه خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع کند
جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
آبخوری چرمی، دولک دول کوچک، بنک جوش (بنک قهوه)، کشتی، آوند شیره کشی مشک خرد نیمه مشک، کوزه آبخوری جمع رکاء رکوات
برگشتن گونه، پژمریدن، کاهیدن، لاغر شدن، بازی کردن
رندان
آواز نیکو، گیاهی باریک
تازی گشته شاه ماهی
افزاری باشد که درودگران چوب و تخته را با ان هموار می کنند
بیماری، رنج، درد، خرامی از روی ناز
پشته، پسته از واژگان دو پهلو
پشته، تپه، تل
پلیدی سرگین پلیدی، شکاف شکاف کلبه و کپر
بلند پایه شدن
سال زمانه زمانک
زمین بلند، پشته، تپه
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رومه، رنب
آزرده، رنجیده، دل آزرده، دل تنگ
رنجه داشتن: رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن، برای مثال جنگ یک سو نه و دل شاد بزی / خویشتن را و مرا رنجه مدار (فرخی - ۱۳۹)
رنجه شدن: رنجه گشتن، رنجه گردیدن، رنجیده شدن، آزرده شدن
رنجه کردن: رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن، برای مثال هر که با پولادبازو پنجه کرد / ساعد مسکین خود را رنجه کرد (سعدی - ۷۵)
رنجه داشتن: رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن،
رنجه شدن: رنجه گشتن، رنجه گردیدن، رنجیده شدن، آزرده شدن
رنجه کردن: رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن،
مشک کوچک، ظرف چرمی کوچک برای آب خوردن
تل، پشته، تپه، گردونۀ کوه، گریوه
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، ریو
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، ریو
بنو، خرمن، خرمن گندم یا جو، تودۀ چیزی، غله
رندها، زیرک ها، زرنگ ها، حیله گر ها، بی باک ها، بی قیدها، لاابالی ها، پست و فرومایگان، جمع واژۀ رند
توانگری
ورزش، گوسبند دوشیدنی، خوشه، گله داشتن بی هنباز قناه قنات بنگرید به قناه
کنیه بنگرید به کنیه