رنجیدگی. آزردگی: دل گسسته داری از بانگ بلند رنجگی باشدت و آزار و گزند. رودکی. ، ماندگی. کوفتگی: بیاسود و از رنجگی دور شد وز آنجا به شهر فغنسور شد. اسدی. ، بیماری. رنجوری: افضل الدین ابوحامد احمد الکرمانی گوید که مرا رنجگی بود و در خدمت رکاب نتوانستم بود و مقام متعذر شد با رنجوری... سی روز بر فراش بماندم. (تاریخ سلاجقۀ کرمان)
رنجیدگی. آزردگی: دل گسسته داری از بانگ بلند رنجگی باشدت و آزار و گزند. رودکی. ، ماندگی. کوفتگی: بیاسود و از رنجگی دور شد وز آنجا به شهر فغنسور شد. اسدی. ، بیماری. رنجوری: افضل الدین ابوحامد احمد الکرمانی گوید که مرا رنجگی بود و در خدمت رکاب نتوانستم بود و مقام متعذر شد با رنجوری... سی روز بر فراش بماندم. (تاریخ سلاجقۀ کرمان)
رنگرز. صباغ. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) ، چیت و نوعی از پارچه، چیتی که رنگ آن با شستن مقاومت نمی کند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). چیت رنگ رو. پارچه ای که رنگ آن برود، رنگین. رنگ آلود. رنگ آلوده، نقاشی با رنگهای گوناگون. مقابل سیاه قلم. فیلم و عکسی که تصاویر آن برنگهای گوناگون باشد
رنگرز. صباغ. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) ، چیت و نوعی از پارچه، چیتی که رنگ آن با شستن مقاومت نمی کند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). چیت رنگ رو. پارچه ای که رنگ آن برود، رنگین. رنگ آلود. رنگ آلوده، نقاشی با رنگهای گوناگون. مقابل سیاه قلم. فیلم و عکسی که تصاویر آن برنگهای گوناگون باشد