- رمیض
- تیز، کارد تیز پیکان تیز، گوشت بریان
معنی رمیض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیمار
رام کننده ستوران توسن، دست آموز رام
کوفته شکسته
شسته
هم آبخور برانداخته، خوی (عرق)، شکسته
فزونی
پوسیده شدن استخوان، کهنه شدن
بسیار حرکت، بسیار جنبان
نره
پوسیده، کهنه، استخوان پوسیده
رام کننده یا تربیت کنندۀ اسب یا جانور وحشی، کنایه از راهنما، آنکه ریاضت می کشد، زاهد
بیمار، رنجور، نا تندرست، نالان، معلول
بیمار، ناخوش
انداختن، نگهبان رمه
چراندن: در زمین گرم سوزش از خشم، باران تابستانی، سختی گرما، سوز درون
نوتپاس کسیکه (ریاضه) تپاس را تازه آغازیده
افکندن، انداختن، پرتاب کردن، تیر انداختن
رمی جمره: در فقه از مناسک حج و آن انداختن هفت سنگریزه است به جمرهالعقبه
رمی جمره: در فقه از مناسک حج و آن انداختن هفت سنگریزه است به جمرهالعقبه