- رماض (رِ)
جمع واژۀ رمضان. (دهار)
معنی رماض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کندر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، بستج، مصطکی، بستخ، رماست، کندر رومی
(تَ)
لغت نامه دهخدا
تند و تیز شدن. (اقرب الموارد) (المنجد) ، رمض النصل رماضهً، پیکان میان دو سنگ هموار نهاده کوفت تا تنگ و تیز گردید. (منتهی الارب)
(عِ)
لغت نامه دهخدا
چغزلاوه. (منتهی الارب). جل وزغ و چغزلاوه. (ناظم الاطباء). طحلب. (اقرب الموارد). خزه. بزغسمه
(خَ)
لغت نامه دهخدا
چغرلاوه برآوردن آب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دارای طحلب و خزه گردیدن آب. (از اقرب الموارد). عرمضه. رجوع به عرمضه شود
سختی گرما، شدت تابش حرارت، زمین داغ زمین تفسیده ریگ تافته ریگ تافته ریگ گرم، ریگ تافته ریگ گرم
