جدول جو
جدول جو

معنی رقعه - جستجوی لغت در جدول جو

رقعه
نوشته، نامه
تصویری از رقعه
تصویر رقعه
فرهنگ لغت هوشیار
رقعه
نامۀ کوچک، نوشتۀ کوتاه، وصله ای که به لباس می دوزند، صفحۀ شطرنج یا نرد، قطعه ای از چیزی که بر آن می نوشتند مانند پوست، کاغذ یا پارچه
تصویری از رقعه
تصویر رقعه
فرهنگ فارسی عمید
رقعه
((رُ عِ یا عَ))
تکه، قطعه، پینه که به جامه دوزند، وصله، قطعه کاغذی که روی آن نویسند، نامه، مکتوب، جمع رقاع و رقع
تصویری از رقعه
تصویر رقعه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرقعه
تصویر قرقعه
لاک پشت
فرهنگ لغت هوشیار
یک مرقع جمع مرقعات. توضیح خرقه صوفیان علامت اشتهار آن بخرقه این است که پاره های مختلف و گاهی رنگارنگ بهم آورده و از آنهاخرقه می ساخته اند و جامه ای سخت بتکلف بوده است وآنرا بدین مناسبت مرقعه نیز می گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیه
تصویر رقیه
(دخترانه)
نام یکی از چهار دختر پیامبر (ص) از خدیجه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بقعه
تصویر بقعه
جای پست گودالی که آب در آن جمع گردد، پاره ای زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربعه
تصویر ربعه
مرد میانه، زن میانه، چهارتا، بویدان، نامه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجعه
تصویر رجعه
جواب مکتوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکعه
تصویر رکعه
خمش و خاست ها خم خاست، مغاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیه
تصویر رقیه
دعا، افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روعه
تصویر روعه
ترس، بهره از زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقمه
تصویر رقمه
نان کلاغ از گیاهان، سبزه زار، رود کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقله
تصویر رقله
خرما بن بلند کویک بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقعت
تصویر رقعت
نامه، مکتوب، نوشته، نامه موجز و کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقعا
تصویر رقعا
گاو رنگی، لاغر سرین، گیلدارو (گویش گیلکی) سرخس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقده
تصویر رقده
پر خواب: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
نگهبانی، ترس، بی فرزندی، خود ساختگی خود بزرگی تله پلنگ، زمین بی سود زمین بی بهره بن گردن، برده، زمین ده، دارندگی زمین، زمین ورستادی گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاعه
تصویر رقاعه
گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفعه
تصویر رفعه
فر والایش بلند گاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمعه
تصویر رمعه
پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقعه
تصویر وقعه
واقعه، حادثه، کارزار، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقبه
تصویر رقبه
مفرد واژۀ رقاب، گردن، جمع رقبات، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقعه
تصویر بقعه
بنایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود، ناحیه، خانه، خانقاه، صومعه
فرهنگ فارسی عمید
پانسه پشک، بهره یک بارزدن یک بارکوفتن یک بار کوفتن یک بار زدن، نصیب بهره سهم، قطعه ای کاغذ چوب یا استخوان و مانند آن که به وسیله فال زدن یا آن نصیب کسی را معین کنند پشتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقعه
تصویر وقعه
وقعت و وقعه در فارسی پیکار کارزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقعه
تصویر بقعه
((بُ عِ))
قطعه ای از زمین، بنا، زیارتگاه، مزار ائمه و بزرگان دین، جای، مقام، جمع بقاع، بقع، اتاقکی که بر روی گور اولیا و قدیسان می سازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقیه
تصویر رقیه
((رُ یِ))
دعا، تعویذ، افسون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقعی
تصویر رقعی
((رُ عِ یا عَ))
قطع کتاب در اندازه 14 * 22 سانتی متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقبه
تصویر رقبه
((رُ))
گردن، بنده، غلام، ملکی که به کسی سپرده می شودکه تا پایان عمر از آن بهره ببرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرعه
تصویر قرعه
((قُ عِ))
آنچه که با آن فال بزنند
فرهنگ فارسی معین
((هَ عَ))
نام منزل پنجم از منازل ماه که سه ستاره ریز است در بالای صورت فلکی جوزا
فرهنگ فارسی معین
آنچه برای حصول امری یا به جهت حفظ و نگه داری خود به کار می برند از قبیل افسون، دعا، تعویذ و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرعه
تصویر قرعه
سهم، نصیب، تکۀ کاغذ یا هر چیز دیگر دارای شماره یا نشانه که به وسیلۀ انتخاب تصادفی آن، سهم و نصیب کسی را معین می کنند، پشک
قرعه انداختن: انتخاب تصادفی از طریق قرعه
قرعه زدن: انتخاب تصادفی از طریق قرعه، قرعه انداختن
قرعه کشیدن: انتخاب تصادفی از طریق قرعه، قرعه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقه
تصویر رقه
کشتاو، مهر، شرم شرمندگی، نرمی و نازکی
فرهنگ لغت هوشیار