جدول جو
جدول جو

معنی رقارق - جستجوی لغت در جدول جو

رقارق
(رُ رِ)
آب تنک در دریا یا در رود که بسیاری نباشد آن را، شراب تنک، شمشیر بسیارآب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رقارق
آب کم: در رود یا دریاچه، جامه نازک، شمشیر درخشان، می آبکی
تصویری از رقارق
تصویر رقارق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رقراق
تصویر رقراق
درخشان، آنچه می درخشد مانند سراب، شمشیر، اشک و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقاق
تصویر رقاق
رقیق، نازک، نان نازک مثل نان لواش
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
نام شمشیر سعد بن عبادۀ انصاری (رض). (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رقائق. چیزهای باریک. کنایه از اسرار و رموز. (آنندراج) (غیاث اللغات). جمع واژۀ رقیقه. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رقیقه به معنی نازکها. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به رقیقه شود، نازکیها. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نرم وسست رفتن شتر، یا سبک رفتن شتر: رق البعیر رقاقاً. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُقْ قا)
تنک و نرم از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رقیق. (اقرب الموارد). رجوع به رقیق شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رقیق. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). رجوع به رقیق شود. جمع واژۀ رقیقه. (اقرب الموارد). و ورقه (ورق الجرجیر) رقاق فیها تشریف. (تذکرۀ ابن بیطار). الخفاف و هی الحجاره الرقاق البیض. (الفهرست ابن ندیم). رجوع به رقیقه شود، جمع واژۀ رقاق. (منتهی الارب). رجوع به رقاق شود، جمع واژۀ رقّه. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رقه شود، جمع واژۀ رقاقه. (دهار) (آنندراج) (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). رجوع به رقاقه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
صدای دست و پای ستوران. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (برهان). آواز سم ستوران. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
آبی است در بالای قادسیه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام پدر زواد غطفانی شاعر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
رقایق. رجوع به رقایق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رقاق
تصویر رقاق
نازک، رقیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاراق
تصویر رقاراق
صدای دست و پای ستوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقایق
تصویر رقایق
چیزهای باریک، اسرار و رموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقائق
تصویر رقائق
جمع رقیقه، کشتاویده ها، رازها جمع رقیقه نازکها، نازکیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقراق
تصویر رقراق
درخشان، اشک در چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاراق
تصویر رقاراق
((رَ))
صدای دست و پای ستور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقاق
تصویر رقاق
((رُ))
نازک، نان لواش
فرهنگ فارسی معین
قرق جای قرنطینه شده، سفت محکم
فرهنگ گویش مازندرانی