جدول جو
جدول جو

معنی رفیدیم - جستجوی لغت در جدول جو

رفیدیم
یکی از منازل بنی اسرائیل است چندان از کوه طور دور نبود و چون در آنجا اعجازاً از صخره برای آن قوم بهانه جو و گردنکش آب بیرون آمد بدین واسطه شهرت یافت. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فایدیم
تصویر فایدیم
(دخترانه)
گل نیلوفر، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رفیدا
تصویر رفیدا
(دخترانه و پسرانه)
نام مردی در منظومه ویس و رامین
فرهنگ نامهای ایرانی
بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک می کنند و به تنور می زنند، بالشتک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
سفید بودن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دی یَ)
نام قبیله ایست. (ناظم الاطباء)
نام فرقه ای ازخوارج که منسوبند به رشید نامی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بنا به افسانه های عبری، ناحیه ای بوده در صحرای تیه، که یازدهمین منزل بنی اسرائیل بوده معجزۀ معروف حضرت موسی، که عصا را بر زمین زد و آب جاری شد در آنجا صورت گرفته است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَلَ فْ فُ)
رویداء. (ناظم الاطباء). رجوع به رویداء شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دی یَ)
ناحیه ای بوده در سلطانیه پایتخت اولجایتو که خواجه رشیدالدین فضل اﷲ آن را آباد کرد و مسجد و مدرسه و بیمارستان و ابنیۀ خیریه و نزدیک هزار خانه در آن ساختند. رجوع به تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی ص 81 و 345) شود
لغت نامه دهخدا
(قُ دَ)
مصغر قدّام به معنی پیش. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قدام شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بلغت اهل مصر ملخ دریایی است که عربان جرادالبحر گویند. (از برهان). اسم مصری اربیان است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به فریدس و اربیان شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دی یَ)
نوعی از طعام که رشته گویند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). رشته. (مهذب الاسماء). معرب رشته. (یادداشت مؤلف). و رجوع به رشته شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
سفید بودن سپید بودن ابیض بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشیدیه
تصویر رشیدیه
رشته گونه ای از خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریدیس
تصویر فریدیس
مسری ملخ آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفدیم
تصویر تفدیم
دهان بند بر دهان نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفیده
تصویر رفیده
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گستراند و بر تنور بندند
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن رنگارنگ و از حیث ضخامت متوسط بود. (جنگ مورخ 1085 ه. ق متعلق بدکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص 559)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفیده
تصویر رفیده
((رَ دَ یا دِ))
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گسترانند و بر تنور بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
Whiteness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
blancheur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
לוֹבֶן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
하얀색
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
keputihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
सफेदी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
witheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
Weiße
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
blancura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
bianchezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
brancura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
白色
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
biel
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
білизна
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
белизна
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سفیدی
تصویر سفیدی
白さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی