تار، رشته، در علم زیست شناسی رشته ای از یاخته های همانند، تارهای سلولی بسیار ظریفی که از اجتماع آن ها اندام برخی از گیاهان مانند قارچ و جلبک تشکیل می شود
تار، رشته، در علم زیست شناسی رشته ای از یاخته های همانند، تارهای سلولی بسیار ظریفی که از اجتماع آن ها اندام برخی از گیاهان مانند قارچ و جلبک تشکیل می شود
وسیله ای به صورت طبقه طبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر، آنچه مانند قفس باشد قفسۀ سینه: در علم زیست شناسی قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دنده ها که قلب و ریتین در آن قرار دارد، قفس سینه، صندوقۀ سینه قفسۀ صدری: در علم زیست شناسی قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دنده ها که قلب و ریتین در آن قرار دارد، قفس سینه، صندوقۀ سینه، قفسه سینه
وسیله ای به صورت طبقه طبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر، آنچه مانند قفس باشد قفسۀ سینه: در علم زیست شناسی قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دنده ها که قلب و ریتین در آن قرار دارد، قفس سینه، صندوقۀ سینه قفسۀ صدری: در علم زیست شناسی قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دنده ها که قلب و ریتین در آن قرار دارد، قفس سینه، صندوقۀ سینه، قفسه سینه
گذشته، سپری شده مثلاً عمر رفته، کنایه از درگذشته، مرده، مقابل آمده، روانه شده، از دست رفته، برزبان آمده، گفته شده رفته رفته: به تدریج و تانی، کمکم، اندک اندک
گذشته، سپری شده مثلاً عمر رفته، کنایه از درگذشته، مرده، مقابلِ آمده، روانه شده، از دست رفته، برزبان آمده، گفته شده رفته رفته: به تدریج و تانی، کمکم، اندک اندک
لکۀ سیاه که در چهرۀ انسان پیدا می شود، کلف، ماه گرفت اندوه و بی قراری دل، میل و خواهش به هر چیز حالتی در زنان آبستن که به برخی خوراکی ها رغبت شدید پیدا می کنند، ویار ملال، اندوه، تلوسه، تالواسه، تلواسه، تاس، تاسه
لکۀ سیاه که در چهرۀ انسان پیدا می شود، کلف، ماه گرفت اندوه و بی قراری دل، میل و خواهش به هر چیز حالتی در زنان آبستن که به برخی خوراکی ها رغبت شدید پیدا می کنند، ویار مَلال، اَندوه، تَلوَسِه، تالواسِه، تَلواسِه، تاس، تاسِه
باد که در پشت نشیند. (منتهی الارب). باد کوژی، چه آن پشت را فرومیکوبد و بعضی به کسر حکایت کرده اند. (اقرب الموارد) ، ریشی است که در گردن برآید. (منتهی الارب). خنازیر. (یادداشت به خط مؤلف). ریشی یا قرحه ای که بر گردن برآید و آن را فروکوبد. (اقرب الموارد)
باد که در پشت نشیند. (منتهی الارب). باد کوژی، چه آن پشت را فرومیکوبد و بعضی به کسر حکایت کرده اند. (اقرب الموارد) ، ریشی است که در گردن برآید. (منتهی الارب). خنازیر. (یادداشت به خط مؤلف). ریشی یا قرحه ای که بر گردن برآید و آن را فروکوبد. (اقرب الموارد)
قفس کوچک. (ناظم الاطباء) ، گنجه. اشکاف. دولاب. - قفسۀ منار، سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد. (ناظم الاطباء). نشیمنی که بالای منارباشد، و آن را گلدسته نیز گویند. نعمت خان عالی در محاصرۀ حیدرآباد آورده: مناجاتیان ترقی مراتب و مناصب رشته های درازتر از طول امل گذاشته بر کنگرۀ حصار چون مؤذن بر قفس منار بالا رفته ندای حی ّ علی الیورش و اذان الجراءه خیر من الجبن دردادند. (آنندراج). - قفسۀ سینه، صندوقۀ سینه. رجوع به صندوقۀ سینه شود
قفس کوچک. (ناظم الاطباء) ، گنجه. اشکاف. دولاب. - قفسۀ منار، سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد. (ناظم الاطباء). نشیمنی که بالای منارباشد، و آن را گلدسته نیز گویند. نعمت خان عالی در محاصرۀ حیدرآباد آورده: مناجاتیان ترقی مراتب و مناصب رشته های درازتر از طول امل گذاشته بر کنگرۀ حصار چون مؤذن بر قفس منار بالا رفته ندای حَی ّ علی الیورش و اذان الجراءهُ خَیر مِن َ الجبن دردادند. (آنندراج). - قفسۀ سینه، صندوقۀ سینه. رجوع به صندوقۀ سینه شود
سیاهیی است که به سبب زیادتی بر بشره پدید آید. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). و آنرا تاش نیز خوانند و به تازی کلفه و به هندی جهاتی خوانند. (فرهنگ جهانگیری). سیاهی و داغی را گویند که در بشره و اندام آدمی میباشد و آنرا عوام ماه گرفت گویند و بعربی کلف خوانند، اندوه و بیقراری. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، میل و خواهش به هر چیزی که دیده شود هرچند که سیر باشد و این صفت بیشتر عارض زنان آبستن و مردان تریاکی و افیونی میشود. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به تاش و تاسه شود
سیاهیی است که به سبب زیادتی بر بشره پدید آید. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). و آنرا تاش نیز خوانند و به تازی کلفه و به هندی جهاتی خوانند. (فرهنگ جهانگیری). سیاهی و داغی را گویند که در بشره و اندام آدمی میباشد و آنرا عوام ماه گرفت گویند و بعربی کلف خوانند، اندوه و بیقراری. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، میل و خواهش به هر چیزی که دیده شود هرچند که سیر باشد و این صفت بیشتر عارض زنان آبستن و مردان تریاکی و افیونی میشود. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به تاش و تاسه شود
وسیله ای از چوب، فلز یا پلاستیک، دارای صفحه های افقی با فواصلی معین برای چیدن مرتب و قابل دسترسی اشیاء، گنجه قفسه سینه: صندوقه سینه، قفس سینه قفسه فلزی: گنجه ای که از فلز ساخته شده باشد
وسیله ای از چوب، فلز یا پلاستیک، دارای صفحه های افقی با فواصلی معین برای چیدن مرتب و قابل دسترسی اشیاء، گنجه قفسه سینه: صندوقه سینه، قفس سینه قفسه فلزی: گنجه ای که از فلز ساخته شده باشد