که تلفظ ترکی آن رافیه است، نام قصبه ای است در سرحد مصر و سوریه و 18 میلی جنوب باختری غزه که امروزه رفح نامیده میشود، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)، رجوع به رفح در این لغتنامه و ایران باستان ج 3 ص 2106 شود
که تلفظ ترکی آن رافیه است، نام قصبه ای است در سرحد مصر و سوریه و 18 میلی جنوب باختری غزه که امروزه رفح نامیده میشود، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)، رجوع به رَفح در این لغتنامه و ایران باستان ج 3 ص 2106 شود
جمع واژۀ صفیه. (منتهی الارب). برگزیدۀ رئیس از غنیمت پیش از قسمت: کانت لرسول اﷲ ثلاث صفایا مال بنی النضیر و خیبر و فدک، خالصه ها، واز آن جمله است صفایای ملوک. رجوع به صفیّه شود
جَمعِ واژۀ صفیه. (منتهی الارب). برگزیدۀ رئیس از غنیمت پیش از قسمت: کانت لرسول اﷲ ثلاث صفایا مال بنی النضیر و خیبر و فدک، خالصه ها، واز آن جمله است صفایای ملوک. رجوع به صَفیَّه شود
اسم مردی که پسرانش بازر و بابل مراجعت کردند، (قاموس کتاب مقدس) مردی از سبط راوبین و پسر لیخا، (از قاموس کتاب مقدس) پسر شوبال بن یهودا، (از قاموس کتاب مقدس)
اسم مردی که پسرانش بازر و بابل مراجعت کردند، (قاموس کتاب مقدس) مردی از سبط راوبین و پسر لیخا، (از قاموس کتاب مقدس) پسر شوبال بن یهودا، (از قاموس کتاب مقدس)
جمع واژۀ رعیه. (منتهی الارب) (دهار). جمع واژۀ رعیه به معنی محکومان و نگهداشته شدگان. (آنندراج) (غیاث اللغات). در تداول رعایاتلفظ شود. (فرهنگ فارسی معین). جمع واژۀ رعیه به معنی قوم و عامۀ مردم که آنان را راعی باشد. (از اقرب الموارد) : اگر زیادتر از این خواسته آید رعایا را رنج بسیار رسد. (تاریخ بیهقی ص 469 چ ادیب). و رعایا را به عدل و تخفیف مخصوص دادم. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 76).... و درهای ظلم و جور بر طوایف رعایا بسته. (سندبادنامه ص 9). که رعایا از وی در ظل عنایت...و حمایت باشند. (سندبادنامه ص 6). و تحسین التفات زنگ غم و اندوه، از خاطر رعایا زدوده. (سندبادنامه ص 74). رجوع به رعیت و رعیه شود، جمع واژۀ رعاویه (شتر چرنده و بچرا گذاشته). (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ رَعیَه. (منتهی الارب) (دهار). جَمعِ واژۀ رعیه به معنی محکومان و نگهداشته شدگان. (آنندراج) (غیاث اللغات). در تداول رُعایاتلفظ شود. (فرهنگ فارسی معین). جَمعِ واژۀ رعیه به معنی قوم و عامۀ مردم که آنان را راعی باشد. (از اقرب الموارد) : اگر زیادتر از این خواسته آید رعایا را رنج بسیار رسد. (تاریخ بیهقی ص 469 چ ادیب). و رعایا را به عدل و تخفیف مخصوص دادم. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 76).... و درهای ظلم و جور بر طوایف رعایا بسته. (سندبادنامه ص 9). که رعایا از وی در ظل عنایت...و حمایت باشند. (سندبادنامه ص 6). و تحسین التفات زنگ غم و اندوه، از خاطر رعایا زدوده. (سندبادنامه ص 74). رجوع به رعیت و رعیه شود، جَمعِ واژۀ رعاویه (شتر چرنده و بچرا گذاشته). (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ رمی ّ. ابرپاره های کوچک یا ابر بزرگ قطرۀ سخت بار. (منتهی الارب) (آنندراج). قطعه های کوچک ابر یا ابر بزرگ قطرۀ سخت بار که از ابرهای بعد از تخفیف گرما و پائیز باشد. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ رمیّه، بمعنی شکار به تیر افکنده. (از منتهی الارب). شکار ماده یا نر که به تیر افکنده باشند. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ رَمی ّ. ابرپاره های کوچک یا ابر بزرگ قطرۀ سخت بار. (منتهی الارب) (آنندراج). قطعه های کوچک ابر یا ابر بزرگ قطرۀ سخت بار که از ابرهای بعد از تخفیف گرما و پائیز باشد. (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ رَمیّه، بمعنی شکار به تیر افکنده. (از منتهی الارب). شکار ماده یا نر که به تیر افکنده باشند. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ رکیه، به معنی چاه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رکیه شود، جمع واژۀ رکوه یا رکوه یا رکوه. (منتهی الارب). رجوع به رکوه شود
جَمعِ واژۀ رَکیَه، به معنی چاه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رکیه شود، جَمعِ واژۀ رُکوه یا رَکوَه یا رِکوَه. (منتهی الارب). رجوع به رکوه شود
نوعی از غذای پختنی که ترکیب یافته است از گوشت و آب و ادویه و پرسیاوشان و نمک و در ’تفایا الخضراء’ پرسیاوشان ’تر’ است و در حالیکه در ’تفایا البیضاء ’’خشک’ میباشد. (از دزی ج 1 صص 147-148)
نوعی از غذای پختنی که ترکیب یافته است از گوشت و آب و ادویه و پرسیاوشان و نمک و در ’تفایا الخضراء’ پرسیاوشان ’تر’ است و در حالیکه در ’تفایا البیضاء ’’خشک’ میباشد. (از دزی ج 1 صص 147-148)