جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صفایا

صفایا

صفایا
مونث صفی، گزیده از غنیمت که پیغمبر امام یا رئیس برای خود بردارد، جمع صفایا
فرهنگ لغت هوشیار

صفایا

صفایا
جَمعِ واژۀ صفیه. (منتهی الارب). برگزیدۀ رئیس از غنیمت پیش از قسمت: کانت لرسول اﷲ ثلاث صفایا مال بنی النضیر و خیبر و فدک، خالصه ها، واز آن جمله است صفایای ملوک. رجوع به صَفیَّه شود
لغت نامه دهخدا

صفایا

صفایا
جَمعِ واژۀ صَفی ّ است. (منتهی الارب). رجوع به صفی شود
لغت نامه دهخدا

صفایح

صفایح
شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، سنگ پهن، پوست (صورت)، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آنهاست قبیله، (اسطرلاب) جسمی که محیط باشد با دو دایره متساوی و متوازی و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صحفه ای که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحه آفاقی نامند، جمع صفایح (صفائح)
فرهنگ لغت هوشیار

صبایا

صبایا
جمع صبیه، دختران دختر بچگان جمع صبیه دختران دختر بچگان
صبایا
فرهنگ لغت هوشیار