جدول جو
جدول جو

معنی رغایب - جستجوی لغت در جدول جو

رغایب
رغیبه ها، امرهای خوب و پسندیده، چیزهای پسندیده و مرغوب، عطاها و بخشش های بسیار، جمع واژۀ رغیبه
تصویری از رغایب
تصویر رغایب
فرهنگ فارسی عمید
رغایب
(رَ یِ)
رغائب. چیزهای مرغوب. عطاهای نفیس و بسیار. (یادداشت مؤلف). جمع واژۀ رغیبه. (ناظم الاطباء) : چندان مواهب و رغایب در سلک ملک او آورد که حصر آن در حوصلۀ وهم نگنجد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 460). ملک قدیم که شریفترین نفایس است و عزیزترین رغایب عرصۀ مهمات و وقایع ذات او گردید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 43). خاص و عام در فواید غنایم و رغایب آن حرایب متساوی شدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 352). لشکر اسلام با غنایم نامعدود و رغایب نامحدود به غزنه آمدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 353). اسباب آن نامدار با زین و سرافسار و دیگر انواع اعلاق و رغایب... (ترجمه تاریخ یمینی ص 238) و بسبب فیضان مواهب و کثرت رغایب او از جوانب متوجه آن شدند. (تاریخ جهانگشای جوینی). و چون از کار جشن و مواهب رغایب پرداخت. (تاریخ جهانگشای جوینی). رجوع به رغائب شود
لغت نامه دهخدا
رغایب
جمع رغیبه. چیزهای مرغوب وپسندیده، عطاها دهشها، شب جمعه اول هر ماه رجب
فرهنگ لغت هوشیار
رغایب
جمع رغیبه، چیزهای مرغوب و پسندیده، عطاها، دهش ها، شب جمعه اول ماه رجب، لیله رغایب
تصویری از رغایب
تصویر رغایب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرایب
تصویر غرایب
غریبه ها، ناآشناها، بیگانه ها، غریب ها، جمع واژۀ غریبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایب
تصویر غایب
مقابل حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر،
در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم
غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن
غایب کردن: گم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربایب
تصویر ربایب
پرورش یافتگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغایب
تصویر مغایب
آنکه در غیاب او سخن گفته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکایب
تصویر رکایب
شتران سواری
فرهنگ فارسی عمید
(رَ یِ)
ربائب. جمع واژۀ ربیبه، بمعنی دایه و آنکه بجای وی باشد. (ناظم الاطباء) : امرای اطراف همه صنایع دولت و ربایب نعمت خاندان قدیم و دودمان کریم اویند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 134). و رجوع به ربیبه در همه معانی و ربائب شود
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رکائب. جمع واژۀ رکاب، شتران سواری. (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به رکاب و رکائب شود
لغت نامه دهخدا
(غَ یِ)
جمع واژۀ غریبه. غرائب. رجوع به غرائب و غریبه شود: دیدن عجایب و شنیدن غرایب. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
(بِلْ لَ)
بهم غایب شدن. (زوزنی). غایب بودن، یقال: بنوفلان یشهدون احیاناً و یتغایبون احیاناً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رِ با)
فزونی جگر و بزرگ شدن آن. (ناظم الاطباء). فزونی جگر. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به رغامی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رحائب. جمع واژۀ رحیبه. (اقرب الموارد). رجوع به رحیبه و رحائب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
آنکه در غیبتش از او سخن گویند. و رجوع به مغایبه شود، (اصطلاح دستوری) سوم شخص غایب. مقابل مخاطب.
- ضمیر مغایب، ضمیری که مرجع آن، شخص یا شی ٔ غایب باشد، مانند او، ایشان.
- فعل مغایب، فعلی است که فاعل آن شخص یا شی ٔ غایب باشد و آن شامل سوم شخص مفرد و سوم شخص جمع است، مانند رفت، رفتند. و رجوع به غایب و ضمیر غائب شود
لغت نامه دهخدا
(رِ / رُ یَ)
سرشیر و کفک شیر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به رغاوه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
یارغایب. جمع واژۀ رغیبه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (دهار). رجوع به رغیبه شود، چیزهای مرغوب. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از غیاث اللغات).
- شب رغائب، شب اولین جمعۀ ماه مبارک رجب. (از ناظم الاطباء). رجوع به لیلهالرغائب شود.
- صلوه رغائب، نام نمازی است که در جمعۀ اول رجب خوانند. (یادداشت مؤلف).
- لیلهالرغائب، یا لیلۀ رغائب، شب جمعۀ اول ماه رجب است و آن شب را اعمالی است از ادعیه و غیره که در کتب ادعیه مذکور است. (یادداشت مؤلف). رجوع به رغایب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رغیب
تصویر رغیب
رغبت کننده، فراخ، درون، مرد بسیار خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغاب
تصویر رغاب
جمع رغبت. خواهشها، آرزوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایب
تصویر غایب
از غیب و غیبت و غیاب، ناپیدا، نهان، ناپدید
فرهنگ لغت هوشیار
از مغایبه اوین (غایب سوم شخص) کسی یا چیزی که در غیبتش از او سخن گفته شود، سوم شخص غایب یا ضمیر مغایب. ضمیری که بشخص یا شی غایب ارجاع شود. یا فعل مغایب. که از شخص و شی و یا اشخاص و اشیا غایب سر زده و آن شامل سوم مفرد و سوم شخص جمع است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غریبه دوران (دورها) مقابل قرایب، چیزهای عجیب و شگفت آور و نادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغایب
تصویر تغایب
غایب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکایب
تصویر رکایب
جمع رکاب شتران سواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغائب
تصویر رغائب
چیزهای مرغوب، عطاهای نفیس
فرهنگ لغت هوشیار
دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرایب
تصویر غرایب
((غَ یِ))
جمع غریبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رغیب
تصویر رغیب
((رَ))
پسندیده، مطلوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایب
تصویر غایب
((یِ))
کسی که حضور نداشته باشد، پنهان، سوم شخص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایب
تصویر غایب
ناپیدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غایب
تصویر غایب
Absent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غایب
تصویر غایب
ausente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غایب
تصویر غایب
отсутствующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غایب
تصویر غایب
abwesend
دیکشنری فارسی به آلمانی